معارف و دین شناسییادداشت های علمی

فرهنگ عربی زدایی و عربی زدایی فرهنگی

بخشی از مقاله«فرهنگ عربی زدایی وعربی زدایی فرهنگی»، احمد شه گلی، مجله معارف، شماره 107، ص10_ سال 1393

اهمیت زبان عربی

افراد و اقوام مختلف در نژاد و زیبایی، اشکال ظاهری و خصوصیات جسمی با یکدیگر تفاوت دارند. برخی سفید پوست، برخی سیاه پوست و عده ای سرخ پوست اند. بعضی از نژادها زمینه امراض جسمانی خاصی در آن ها زیاد است.و عده ای دیگر از قوت و قدرت جسمانی بیشتری برخوردارند. جسم انسان یک وضعیت مطلوب و آیده آل دارد که نسبت افراد به آن از حیث سلامت و اعتدال متفاوت است. وضع فرهنگ و آداب بشری آن نظیر خصوصیات جسمی انسان ها است. انسان ها فرهنگ های مختلفی دارند اما همه آن ها ارزش یکسانی ندارند. فرهنگ ها به میزان ظهور عقلانیت و حکمت و ارتباط با شریعت ارزشی متفاوتی پیدا می­کنند به طوری که برخی از آنها با فطرت بشری ناسازگار ند.

«زبان» بشر نیز وضعیت آن شبیه خصوصیات جسمی و فرهنگی بشر است. همان طور که انسان از لحاظ اوصاف جسمی و فرهنگی در عین حالی که تفاوت دارند در یک رتبه قرار ندارند زبان ها نیز در یک درجه واحد قرار ندارند. زبان­های دنیا برای انتقال معانی و حقایق قابلیت یکسانی ندارند. همان گونه که قابلیت انسان­ها برای دریافت معارف متفاوت است، قابلیت زبان ها نیز به عنوان یکی از ابعاد انسان، از حیث قوت و صلابت، رسایی و جذابیت، متانت و ظرافت، اعتدال و موزونی، حسن همنشینی حروف و کلمات متفاوت است. ابوریحان بیرونی از برجسته ترین محققان جهان اسلام که با حوزه های گوناگون علوم اشراف داشته و به زبان های یونانی و هندی و عربی و فارسی تسلط داشت او با اینکه زبان مادریش خوارزمی بود اما این زبان را در بیان حقایق علمی نارسا می­داند؛ وی معتقد است زبان عربی در بیان حقایق علمی، بهترین زبان دنیا است.

«علوم را از همه سرزمین های جهان به زبان عرب ها نقل کرده اند آنها خود را آراسته اند دلبسته شده اند و زیبایی های آنها در شریان ها و وریدها دویده است، هر چند که هر ملتی گویش خود را زیبا می­پندارد ، به آن خو گرفته و به هنگام نیاز همراه معاشران و امثال خود آن را به کار می­برد . من این را با خود قیاس می­کنم: اگر علمی به آن زبان ( خوارزمی ) که مطلوب طبع من است جاودانه شود، چنان بیگانه نماید که شتر بر ناودان و زرافه در آبراهه. پس به زبان های عربی و فارسی پرداختم . در هر یک از آنها تازه واردم ، به زحمت آنها را آموختم اما نزد من دشنام دادن به زبان عربی خوش تر از ستایش به زبان فارسی است. درستی سخنانم را کسی در می­یابد که یک کتاب علمی نقل شده به فارسی را بررسی کند. همین که زرق و برقش ناپدید شد، معنایش در سایه قرار می­گیرد ، سیمایش تار می­شود و استفاده از آن از میان می­رود زیرا این گویش فقط برای داستان های خسروانی و قصه های شب مناسب است.»( بیرونی، الصیدنه، ص 168)

جندی در شرح فصوص درباره عدم استفاده قرآن از لغت غیر عربی بحث می کند سپس بیان می دارد که لغت عربی بهترین لغت است جندی معتقد است نزول قرآن به زبان عربی و بیان این حقیقت توسط قرآن بیانگر مدح قرآن است:

فإنّ لغة العرب أوسع و أكمل من سائر اللغات، …. قد ذكر الله كونه عربيا في مقام مدح القرآن، فيجب أن يكون عربيا. شرح فصوص (جندى)، ص: 41

مولوی[1][2] و حافظ[3] با اینکه جزء بزرگ ترین سخن سرایان زبان فارسی هستند و امروزه فخر و عزت زبان فارسی به وجود آثار ایشان است، به فضل و برتری زبان عربی اذعان می کنند. ابوحیان توحیدی در کتاب المقابسات می­گوید: ما زبان­های زیادی را دیده­ایم اما هیچ یک مانند بیان عربی نیست.

«و لكن قد سمعنا لغات كثيرة من أهلها، أعنى من أفاضلهم و بلغائهم، فعلى ما ظهر لنا و خيل إلينا لم نجد لغة كالعربية، و ذلك لأنها أوسع مناهج، و ألطف مخارج، و أعلى مدارج، و حروفها أتم، و أسماؤها أعظم، و معانيها أوغل» (توحیدی، المقابسات، ص294).

علامه طهرانی در این باره می­گوید:

«زبان‌ عربي‌ قوي‌تر، استوارتر، شيرين‌تر و جذّاب‌تر از زبان‌ فارسي‌ است‌؛ و علاوه‌ از جهت‌ گسترش‌ لغات‌ ادبي‌، طبّي‌، جغرافيائي‌، داروسازي‌ و حتّي‌ اصطلاحات‌ فيزيكي‌ و شيميائي‌ غني‌ است‌« (طهرانی، نور ملکوت، ج4، ص 170)

یکی از دلایل اصلی عربی نویسی دانشمندان فارسی زبان، غنا، توانایی و قابلیت گسترده زبان عربی در انتقال معانی است. نزول قرآن کریم به زبان عربی علاوه بر تاثیر موقعیت جغرافیایی مردم مکه، قابلیت این زبان نیز تاثیر تام در عربیت آن داشته است. همان گونه که قرآن از ناحیه بهترین موجود بر قلب بهترین مخلوق نازل شده است به همان منهج به بهترین زبان نیز نازل شده است. هیچ زبانی رساتر و متقن­تر از زبان عربی برای انتقال معانی والای قرآن وجود نداشته و ندارد؛ اگر زبانی رساتر از زبان عربی برای انتقال حقایق وحی وجود داشت، هرآینه خداوند قرآن را با همان زبان نازل می­کرد؛ زیرا خداوند حکیم است و امور را از کامل­ترین مجرا و به استوارترین شیوه محقق می سازد.

برتری زبان عربی بر سایر زبان­های دنیا از جمله زبان فارسی به معنی نادیده گرفتن زبان مادری نیست. تضعیف زبان فارسی، تضعیف فرهنگ و تمدن ماست بلکه سخن در این است؛ امروزه عده­ای در قالب پاس داشتن زبان فارسی با اهداف و اغراض متفاوت به زدودن لغات و اصطلاحات دخیل عربی در زبان فارسی پرداخته اند و در این راه افراط می کنند.

تاریخ جریان عربی زدایی

مبارزه با زبان عربی در طول تاریخ از سوی حکومت­ها به اشکال مختلف وجود داشته است. حکومت هایی که با زبان عربی به مبارزه بر می­خواستند متوجه این نکته می­شدند که رواج زبان عربی در یک کشور سبب گسترش آیین اسلام می­شود و اسلام نیز علیه استعمار است ، لذا با آن مبارزه می­کردند. عربی زدایی و ستیز با زبان عربی در کشور فرانسه در همین راستا بود. (احمد امین ، یوم الاسلام، ص44).

خلفای عباسی به خاطر مبارزه با سیاست­های نژادپرستی امویان، از مخالفین سر سخت به کارگیری زبان عربی توسط ایرانیان بودند. آنها در همین راستا «شعوبیان» را که گرایش­های ضد عربی داشتند، تائید و تقویت می کردند( مطهری، مجموعه آثار، ج14، ص588). «ابراهیم امام» که پایه گذار سلسله بنی العباس بود به ابومسلم دستور داد تا هر کس در ایران به عربی صحبت کند، بکشد( همان، ص109).

در ترکیه تفکر عربی زدایی توسط آتاترک به طور جدی دنبال شد. آتاترک که در صدد اروپائی کردن کشور مسلمان ترکیه بود. با تغییر خط عربی به لاتین و حذف لغات و اصطلاحات عربی از زبان ترکی صراحتا با زبان عربی به مخالفت برخاست. آتاترک تدریس زبان عربی را در ترکیه ممنوع و به اقامه نماز به زبان ترکی دستور داد. ویرانگرهایی که آتاترک برای کشور مسلمان ترکیه به وجود آورد از نکات عبرت انگیز تاریخ جهان اسلام است. امروزه کشور ترکیه بیش از آنکه به عنوان یک کشور مسلمان شاخص باشد، یک کشور اروپائی و سکولار است. نسل امروزی ترکیه به طور کلی از سنت عظیم تاریخ اسلامی خود منقطع شده ، قادر به خواندن خطوط عربی نیستند.

در زمان مشروطه برخی از روشنفکران به بهانه ملی گرایی به تقویت سره نویسی و عربی زدایی رو آوردند. عده ای از روشنفکران غرب زده دوران مشروطه، اعراب و اسلام را مایه عقب ماندگی جامعه می دانستند و از این رو با زبان عربی به مبارزه برخاستند. میرزا فتحعلی آخوندزاده روشنفکر غرب زده با تالیف کتابی در صدد تغییر خط و الفبا در ایران بود به اعتقاد او «الفبای عربی منشا فقر، ناتوانی، عقب ماندگی فکری و استبداد سیاسی سرزمین اسلام است»( آخوندزاده، الفبای جدید و مکتوب، ص94-93) امروزه برخی از رسم الخط هایی که به صورت رسمی پیدا کرده ما را از رسم الخط قرآنی و عربی دور می­کند جای گزین «ت» به جای «ط»، تبدیل ی مقصوره را به «الف»، تبدیل رسم الخط های تنوین دار عربی نظیر:« مثلاً ، کلاً و ابداً» به «مثلن، کلن و ابدن » برخی از این موارد است. ادامه این روند ما را از رسم الخط قرآنی دور می­کند و شرایط را برای اقدامات بعدی فراهم می­کند، این گونه اقدامات آغاز یک جریان است که تحولات گسترده ای همراه می­آورد.

رضاخان در راستای سیاست باستان گرایی و جلوگیری از فرهنگ اسلام پس از بازگشت از ترکیه و دیدار با آتاترک دستور به تشکیل «فرهنگستان ایران» داد. این اقدام رضا خان که در قالب سره سازی زبان فارسی صورت گرفت در واقع برای احیای ملی گرایی و دوری کردن ملت ایران از اسلام صورت گرفت. «در دوران سلطنت رضاشاه، باتوجه به علاقه‌اي كه رضاشاه نسبت به زرتشتيان ابراز مي کرد و علت آن، ناسيوناليسمي بود که رجال فرهنگي آن عهد در قالب باستان‌گرائي افراطي به وي تلقين کرده بودند، و نيز علاقة شديدي که متقابلاً زرتشتيان نسبت به پهلوي اول ابراز مي کردند، و همچنين آزادي عملي كه رضاشاه در نتيجة اسلام‌ستيزي به زرتشتيان و ديگر اقليت‌هاي مذهبي داده بود، طبعاً فرصت خوبي براي بزرگان زرتشتي فراهم آمد تا تحت عنوان علايق ناسيوناليستي و ميهن‌پرستانه، حذف ميراث واژگاني فرهنگ اسلامي – عربي رايج در ايران را، از اين طريق دنبال کنند. از جملة اين افراد، ارباب كيخسرو شاهرخ، از رجال زرتشتي صاحب‌نام آن دوره بود كه در خاطراتش، ضمن اشاره به اين موضوع، خود را نيز از جملة نخستين بانيان سره‌نويسي در نشريات ايران معرفي كرده است. انگيزة اصلي زرتشتيان از روي آوردن به سره‌نويسي باستان‌گرائي و کنار زدن مظاهر فرهنگ و تمدن اسلامي – عربي و ترکي، باورداشت داده هاي تاريخي مربوط به پيشينة اين آئين در ايران باستان بود» (طرفداری، ملی‌گرایی، سره نويسی،ص 58) رضاخان دریافته بود که تغییر زبان یک ملت تغییر فرهنگ آن ملت است از این رو درصدد حذف لغات عربی از پیکره زبان فارسی بود. رضا خان فرهنگستان را مأمور كرد كه اسامي شهرها ايران را که عربی و ترکی بودند به نام‌هاي فارسي تبديل كنند و آن اماكن پس از آن به نام‌هاي فارسي مشهور شدند(حكمت، خاطره از عصر پهلوي ، ص 146). این فرهنگستان اگر چه به اسم سره نویسی آغاز به کار کرد اما محوریت اصلی و مستمر آن عربی زدایی بود(نظری، پژوهش حقوق و سیاست، 154)علي‌‌اصغر حكمت، وزیر معارف حکومت پهلوی درباره جریان عربی زدایی در زمان رضا خان می­گوید:

«بعضي از مجامع، سعي مي‌كردند لغات خارجي مخصوصاً كلمات عربي را از السنه و مكاتبات رسمي برداشته و به جاي آن‌ها، لغات و واژه‌هاي غيرمأنوس باستاني بگذارند يا واژة تازه‌اي، بي‌اصل وضع كنند. »(حكمت، خاطره از عصر پهلوي ، صص 23-26).

علامه طهرانی درباره حرکت عربی زدایی حکومت پهلوی می­گوید:

«فرهنگستان ادبیات ایران در زمان استعمار پهلوی در قالب حفظ آثار ملی با برانداختن لغات عربی در هاله لغات خارجی مستقیماً بر نابودی روح اسلام می­کوشند اینک نیز در همان خط و مرز در تلاش است»(علامه طهرانی، نور ملکوت قرآن ، ج4، ص141).

برای تنبه به عمق تاثیر گذاری اقدام رضا خان و نقش او در عربی زدایی برخی از کلمات گفتار یکی از نویسندگان معاصر را در این باره مرور می کنیم:

«فرهنگستان یکم، به رغم عمر کوتاهش، که پایان آن کم و بیش با پایان پادشاهی رضاشاه هم‌زمان بود، از نظر دگرگون کردن فضای زبانی و شکستن فضای محافظه‌کارانه‌ای که عادت‌ها و گرایش‌های دیرینه ادیبانه پاسدار آن بودند، نقش بزرگی بازی کرد. فرهنگستان با ساختن واژه‌های ترکیبی برای نام‌گذاری وزارت‌خانه‌ها و دستگاه‌های اداری و مقداری ترم‌های علمی و فنی، بر اساس دستگاه ترکیب‌ساز زبان فارسی، این دستگاه را که در حوزه نثرنویسی قرن‌ها از کار افتاده و فراموش شده بود، دوباره به کار انداخت. جایگزینی واژه‌هایی مانند بهداری به جای صحیه، دادگستری به جای عدلیه، شهربانی به جای نظمیه، زیست‌شناسی به جای علم‌الحیات، و فشارسنج به جای میزان‌الضغطه،نمونه‌هایی ا‌ست که امروزه به‌راحتی می‌توان نقشِ آن‌ها را در دگرگونی فضای زبانی درک کرد، زیرا پیش از آن رسم و عادت بر این بود که تمامیِ این‌گونه نام‌ها از مایه عربی‌تبار ساخته یا با ساختار واژگانی عربی جعل شوند.»(آشوری،روزنامه عصرمردم،ص11)

جریان عربی زدایی امروزه نیز در قالب های دیگری نظیر «فارسی را پاس بداریم» و جریان ویراستاری و دفاع از باستان گرایی به فعالیت خود ادامه می دهد. در سال 1391 دانشگاه تهران تصمیم گرفت زبان عربی را از دانشکده ادبیات به زیر مجموعه زبان­های خارجی انتقال دهد. این انتقال صرفاً یک تغییر اداری نبود بلکه حاکی از غلبه یک تفکر است. این اقدام چند پیام در آن نهفته شده است: اول اینکه زبان عربی در ردیف زبان­هایی نظیر: انگلیسی و روسی قرار دارد؛ دوم اینکه زبان عربی صرفاً یک زبان است و ابعاد دینی و اعتقادی آن نادیده گرفته شده است. دکتر صادقی عضو فرهنگستان زبان فارسی و دکترای زبان شناسی از فرانسه در این باره می­گوید:

« متاسفانه ما در دوران اخیر با عربی زدایی مواجه بودیم که این بسیار بد است»(صادقی، روزنامه سرمایه،ص14).

امروزه جریان ویراستاری با معادل سازی لغات متداول عربی به فارسی آگاهانه یا ناآگاهانه در راستای عربی زدائی گام بر می­دارد. از آنجا که کتب، نشریات و مطبوعات چاپ شده همواره با ویراستاری چاپ می­شوند، لذا در متون معاصر به وضوح شاهد کاهش شدید لغات و مفاهیم عربی هستم. هرچه این جریان به جلو می­رود لغات عربی در آن کم رنگ­تر می­شود. امروزه ملی­گرایان و باستان گرایان در صدد حذف لغات عربی از زبان فارسی هستند، این جریان بیش از آنکه به عمق فرهنگ و ادب فارسی آشنا باشد برخاسته از احساسات ناسیونالیستی است. البته بخشی از جریان عربی­زدایی تعمدی و سیاسی است و بخش دیگری از آن توسط جریانات خارج از کشور هدایت می­شود(صادقی، روزنامه سرمایه، ص 14 )

تفکر سره سازی زبان فارسی گاه برای تحقق این هدف معادل­هایی را برای برخی از لغات متداول ذکر می­کند که بیشتر طنز شبیه است. تبدیل کلمه “دلیل و علت” به “شُوند”، “هویت و ماهیت” به “چبود” “حاضر” به “باشند” “امضا” به “دستینه”، برخی از این موارد است. مرحوم اقبال آشتیانی از جمله کسانی است که به نقد تفکر عربی زدایی می­پردازد. وی در این باره می­گوید:

«کساني که امروزه به يکي از اقسام فارسي ساختگي که هيچ جانوري نه در اين دوره به آن سخن مي‌گويد و نه در هيچيک از قرون ماضيه به آن تکلم مي کرده يا مطلب مي نوشته، انشاي مطلب مي‌کنند، درست نمي فهمم که رسيدن به چه غرضي را مطلوب خود قرار داده اند ….؟ گويا غرض آقاياني که زحمت «پارسي سره» نوشتن را تحميل خود مي­کنند، آن است که به زباني انشاي مطلب کنند که از عناصر بيگانه خالي و مبرا باشد و در اين خط غلط، بيش از همه به تقليد بعضي پارسيان کج فهم – که با عرب کينة ديرينه دارند – با لغات عربي دشمني مي‌ورزند، و به خيال خود مي خواهند با اين حرکت ناممکن، انتقام شکست هاي قادسيه، جلولا و نهاوند را از تازيان بکشند.» (اقبال، مجموعه‌مقالات ، صص 508-516)

فرهنگستان زبان فارسی باید بین ورود لغات انگیسی و عربی تفاوت قائل شود. یک لغت انگلیسی در زبان فارسی مهمان ناخوانده این زبان است که شایستگی همزیستی و همجواری با این زبان را ندارد و اگر امروزه می بینیم زبان انگلیسی زبان رایج دنیا شده است به خاطر غلبه حکومت های استعماری بر جهان و شیوع فرهنگ و زبان آنها است اگر حکومت اسلامی در جهان فراگیر می شد زبان رسمی عربی می گشت. نه تنها فارسی نویسی منافاتی با استعمال لغات عربی ندارد بلکه به کارگیری لغات عربی موجب قوت و غنای این زبان شده است.

«فارسی و عربی چه به عنوان دو زبان همسایه چه به عنوان دو زبان در قلمرو یک فرهنگ دینی می‌بایست با یکدیگر رابطه و داد و ستد داشته باشند، چنانکه داشته‌اند و می‌بایست بسیاری از واژه‌ها را از یکدیگر بگیرند، چنانکه گرفته‌اند.» (آشوری ، بازاندیشی زبان فارسی، ص110)

علاوه بر اینکه این زبان، زبان قرآن و دین ما است. امام خمینی(ره) می فرماید:

«نگویید که زبان عربی هم از ما نیست؛ زبان عربی از ماست؛ زبان عربی زبان اسلام است؛ اسلام از همه است»(امام خمینی، صحیفه نور،ج11،ص227).

علامه طهرانی در مورد ضرورت پاس داشتن زبان عربی و ترویج آن می­گوید:

«برمسلمین واجب است زبان عربی را زنده نگهدارند؛ زیرا که زبان قرآن است و زنده بودن آن به گسترش آن در محاورات عمومی و نوشتن کتب نامه­ها، تدریس رسمی و قوی آن در مدارس و… است هر چه از لغات عربی بیشتر در لغت­هایشان داخل کنند، لسانشان به زبان قرآن نزدیک­تر کرده اند»( طهرانی، نور ملکوت قرآن ، ج4 ، ص141).

نتایج عربی زدایی

انس یک ملت با یک زبان در حقیقت قبول روح حاکم آن زبان بر آیین و فرهنگ آن ملت است. وقتی مردم یک تمدن با یک زبان فاصله می­گیرند. ذهن آن ها عادتاً و تدریجاً با ساختار و واژگان آن زبان غریب و نامانوس می­شود و واژگان جدید، ساختار های ذهنی خاص را شکل می دهند و قدرت و رغبت مواجهه با متن­های قدیمی را از دست می دهد. زدودن لغات عربی از زبان فارسی؛ هم سبب انقطاع ما از هویت ایرانی خودمان می­شود و هم هویت دینی و اسلامی ما را تخریب می­کند؛ اما دور شدن از هویت اصیل خودمان به جهت این است که ذخائر عظیم ایرانی عمدتاً با به زبان عربی­اند یا لغات عربی در آنها بسیار زیاد است. فاصله گرفتن با این متون کهن و اصیل سبب زندانی شدن میراث عظیم ایرانی در کنج تاریخ می­شود. دکتر صادقی عضو فرهنگستان زبان در این باره می­گوید:

«اگر لغات و مفاهیم عربی از ادبیات فارسی جدا شود آن وقت دیگر مردم شعرهای حافظ و مولانا را نمی­فهمد این باعث گسست میان ادبیات و زبان فارسی کهن با فارسی جدید می­شود»(صادقی، روزنامه سرمایه، ص 14 ).

امروزه پزشکان برجسته دانشگاهی، قادر به خواندن و فهم متون ساده فارسی در طب سنتی نیستند. بیگانگی پزشکان از این سرمایه عظیم، گرفتارهای زیادی برای جامعه ما به وجود آورد. بیمارهای صعب العلاج که قرن­ها پیش درمان آن را اطبا اسلامی گفته بودند امروز همان درمان را از زبان پزشکان غربی در قالب “تئوری” “نظریه” و “کشف بزرگ” می­شنویم.

آسیب دیگر عربی زدایی سبب دوری ما از فرهنگ اسلامی و متون دینی می­شود فاصله گرفتن با این متون فاصله گرفتن از سنت عرفانی، فلسفی، کلامی و… است. حذف واژگان دینی و قرآنی در بین مردم به اسم پاس داشتن فارسی بزرگترین ضربه دینی به جامعه مسلمین است. اگر ما مردم را از زبان قرآن دور کردیم فرهنگ غرب که در کمین این مرز و بوم است وارد خواهد شد آنگاه نه هویت خود را حفظ می کنیم و نه دین را. این ذخایر عظیم علمی هویت یک ملت را تشکیل می­دهد و فاصله گرفتن از آنها ضرر جبران ناپذیری برای جامعه اسلامی ما دارد؛ بسیاری از این متون توسط دانشمندان برجسته ایرانی به زبان عربی نوشته شده که امروزه به دست فراموشی سپرده شده است.

در پایان این گفتار دیدگاه استاد مطهری در مورد ضرورت حفظ زبان عربی و خطر جریان عربی زدایی که این حکیم روشن بین سال­ها پیش آن را درک کرده بود، اشاره می­شود:

«زبان عربى زبان عرب نيست، زبان اسلام است. اگر قرآن نبود، اصلًا اين زبان در دنيا وجود نداشت. از اهمّ وظايف ما اين است كه اين زبان را حفظ كنيم. هر فرهنگى، هر تمدنى اگر بخواهد زنده بماند، بايد زبانش زنده بماند؛ اگر زبانش مرد خودش مرده است. اين مبارزه علنى را كه با زبان عربى مى‏بينيد، بايد بيدار بشويد، بايد بفهميد، بايد شعور داشته باشيد، عقل داشته باشيد؛ واللَّه اين، مبارزه با اسلام است. با حروف الفبا كه كسى مبارزه ندارد. به خدا قسم ما در مقابل زبان عربى وظيفه داريم كه اين زبان اسلام را حفظ كنيم، نگهدارى كنيم…. اين همه انگليسى زبان‏ها زبانشان را تبليغ كردند و آن را آن چنان به ما تحميل كردند كه تا اندرون خانه‏هاى ما نفوذ كرده است، براى چه؟ دلشان به حال ما سوخته بود؟ براى اينكه عادتشان را به ما تحميل كنند، افكارشان را به ما تحميل كنند … چقدر ما مسلمانها غافل بوديم و هستيم! … اينها نقشه‏هاى سيصد چهارصد ساله است. آيا هنوز وقت آن نرسيده كه ما اندكى در مقابل اين نقشه‏ها بيدار شويم؟! » (مطهری، مجموعه آثار ، ج17، ص238)

[1]

[2] . پارسی گو گر چه تازی خوشتراست عشق را خود صد زبان دیگر است

[3] . اگرچه عرض هنر پيش يار بي ادبي است زبان خموش و لکن دهان پر از عربي است

منبع
مقاله«فرهنگ عربی زدایی وعربی زدایی فرهنگی»، احمد شه گلی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا