دیدگاه برگزیده درباره اوصاف بدن مثالی
بخشی از مقاله «اوصاف بدن مثالی در حکمت متعالیه و آموزه های دینی»، احمد شه گلی، فصلنامه حکمت اسلامی، شماره 3، ص178تا 180
دیدگاه برگزیده درباره اوصاف بدن مثالی
در فلسفه اسلامی، نحوه مواجهه با بحث تجرد موجودات متفاوت است. حکمایی مانند سهروردی و ملاصدرا خصوصیاتی برای موجود مجرد ذکر کردهاند که از دیدگاه ابنسینا این امور اوصاف موجودات مادی است. از دیدگاه ابنسینا، موجود مجرد فاقد شکل، مقدار و رنگ است (ابنسینا، 1417ق، ص264). بر اساس این دیدگاه، موجود یا مجرد است و این خصوصیات را ندارد و یا مادی است و خصوصیات مذکور را دارد. برهمیناساس موجود برزخی مجرد بین آندو نفی شده است. از دیدگاه سهروردی و ملاصدرا، تجرد با مقدار، شکل و رنگ سازگار است. این گروه از فیلسوفان، ملاک تمایز موجود مادی از مجرد را نه در شکل و مقدار، بلکه در اموری نظیر قوه و استعداد و لوازم آن (مثل زمان، حرکت، تغییر و …) میدانند.
موجود مادی دارای قوه و استعداد است و موجود مجرد مبرای از این خصوصیات میباشد. بنابراین سیر مواجهه با بحث ملاک تمایز مادی و مجرد در فلسفه اسلامی متفاوت است. خصوصیاتی مانند رنگ، اندازه و شکل که در مشاء جزء اوصاف مادی بهحساب میآید، در فلاسفه بعدی، موجود مجرد نیز میتواند این اوصاف را داشته باشد و آنان ملاکهای دیگری برای تمایز موجود مجرد از مادی داشتند. اگر این بحث را ادامه بدهیم، میتوانیم بگوییم که خصوصیاتی نظیر قوه، استعداد و لوازم آنها (مانند حرکت و زمان) از اوصاف اختصاصی عالم ماده نیستند. بلکه موجود مجرد نیز میتواند به این اوصاف متصف شود.
در مطالب گذشته به استناد به برخی از متون دینی اثبات شد که زمانمندی و تکامل و حرکت خصوصیاتی است که در عالم مثال موجود است؛ علاوه بر شواهد نقلی، ادله عقلی نیز برای اثبات این ادعا وجود دارد. دلایلی که در فلسفه برای انحصار قوه و استعداد در عالم مادی وجود دارد، قابل مناقشه است و اگر صحیح نیز باشد، نفی ماعدا نمیکند.[1]
این ادله وجود قوه و استعداد با همان خصوصیات مادی را در عالم برزخ نفی میکند، درحالیکه ادعا این نیست که قوه و استعداد عالم مادی با همان خصوصیات در عالم مثال وجود دارد. بلکه ادعا این است که این اوصاف با عالم مثال متناسب با نحوه وجودی آن عالم موجود است. دراینصورت عالم مثال دارای احکامی نظیر قوه و استعداد، حرکت، زمان، امتداد، شکل و مکان با تفاوت در نحوه وجود، موجود است. این تفاوت در نحوه وجود سبب شکلگیری دو نحوه از مراتب یک حقیقت طولی تشکیکی میشود؛ یکی مرتبه مادی و دیگری مرتبه مثالی.
این خصوصیات در عالم مثال متفاوت از عالم ماده است. دراینصورت همانگونه که تجرد با شکل و امتداد منافات ندارد، با قوه و استعداد نیز سازگار است. البته معنای این سخن آن نیست که هر مرتبهای از مجردات نظیر مرتبه عقلی، دارای خصوصیات مذکور است. بلکه مراد وجود این خصوصیات در مرتبهای از مجردات، یعنی عالم مثال و به تبع بدن مثالی است. اگرچه میتوان همین اوصاف را بهگونهای رقیقتر و لطیفتر در عالم عقل نیز اثبات کرد، اما در اینجا در صدد اثبات آن نیستیم. به عبارت دیگر، مقصود عدم تنافی تجرد با خصوصیات مذکور میباشد.
یکی از دلایلی که میتوان برای این ادعا ذکر کرد، خواب است. پدیده خواب یک امر شخصی است که هر کسی آن را تجربه کرده است. خواب مظهر عالم مثال است و از طریق بدن مثالی محقق میشود. خصوصیات خواب، نموداری از خصوصیات عالم برزخ است. ما در خواب زمان، مکان و حرکت را درک میکنیم؛ مثلا ًدر خواب، زمان و موقعیتهای مختلف زمانی نظیر صبح، ظهر و شب بهطور واضح قابل درک است. گذر زمان در خواب قابل مشاهده است. از طرف دیگر، ما در خواب احساس مکانداری مانند «اتاق، جنگلها، بیابانها و… میکنیم. در خواب اشيائي بر روي ما سنگینی میکنند. بنابراین نوعی از سنگینی متناسب با آن عالم در آنجا وجود دارد؛ بدون اينكه سنگینی آن از نوع سنگینی اشیاء مادی باشد.
حرکت در عالم خواب نیز امری مشهود و تجربه شده است. در عالم خواب از مکانی به مکان دیگر منتقل ميشويم. اما تردیدی نیست که سنخ «حركت» و «زمان» در خواب تفاوت با حرکت و زمان در بیداری دارد. این اوصاف در عالم مثال متفاوت از عالم مادی است. این تفاوت در نحوه وجودی است نه اینکه آن دو نوع متباین از حرکت و زمان هستند. یک حقیقتی که دو نحوه ظهور در دو عالم متفاوت دارد. عالم خواب که از سنخ مجردات است، تمام خصوصیات عالم ماده را منعکس میکند. با این تفاوت که نحوه وجودی آنها با یکدیگر تفاوت دارد.
یکی دیگر از دلایل این ادعا، قاعده عقلی است. مطابق این قاعده، هرچه که در عالم مادی یافت میشود، مثال و نمونهای از آن در مراتب بالاتر هستی با تفاوت در مرتبه و درجه وجود دارد. در مرتبه عالم مادی، همراه با کدورات، نقص و ضعف است. اما در مراتب بالاتر، بهصورت قویتر و لطیفتر یافت میشود. حقیقت واحدی است که در نشئات مختلف ظهورات مختلفی دارد (صدرالدین شیرازی، 1382، ص42).
مطابق این قاعده، اشیاء عالم مادی ظل و سایه، پرتو حقایق عالم بالا هستنند. این حقایق مادی دلالت بر حقایق فراتری در عوالم بالاتر دارند. زیباییها، زشتیهای این عالم، هر کدام نموداری از زیباییها و زشتیها (موجود در جهنم) هستند (همو، 1981م، ج9 ، ص204).
حکما بهطور مکرر به این موضوع وجود حقایق مادی در مراتب بالای هستی متناسب آن مرتبه اشاره کردهاند (همو، 1382، ص42؛ قاضی، 1415ق، ج1، ص424). ملاصدرا در موضوعاتی نظیر علم، اراده و شوق معتقد است این امور دارای حقیقت واحدی هستند که در مراتب مختلف عالم، بهحسب تفاوت در مرتبه ظهورات متعددی دارند. علم و اراده و شوق در عالم عقل بهصورت متناسب با این عالم و در عالم مثال نیز مناسب با نشئه مثالی و در عالم ماده متناسب با این عالم ظهور میکند (صدرالدین شیرازی، 1981م، ج6، ص342). ملاصدرا در «مفاتیحالغیب» بیان میکند که هر چیزی در عالم دنیا و صورت، نمونهای در عالم معنا و عقبی دارد. هر آنچه در عالم عقبی است، نظیری از آن در عالم آخرت و عالم اسما و در عالم حق و غیبالغیوب وجود دارد:
«فالله سبحانه ما خلق شيئا في عالم الصورة و الدنيا إلا و له نظير في عالم المعنى و العقبى و ما أبدع شيئا في عالم العقبى إلا و له نظير في عالم الآخرة و المأوى و له أيضا نظیر في عالم الأسماء و كذا في عالم الحق و غيب الغيوب و هو مبدع الأشياء» (همو، 1382، ص87-88).
فیض کاشانی در مورد وجود نمونهای از محسوسات و معقولات در عالم برزخ مینویسد:
«ما من موجود محسوس او معقول الا و له مثال مقيد في هذا العالم البرزخي» (فيض كاشانی، 1360، ص71).
از نظر ملاصدرا آخرت نیز دارای نوعی ماده مناسب با آن عالم است: «إن لتلك الصور الأخروية أمرا يشبه المادة الحاملة لهذه الصور الدنيوية» (صدرالدین شیرازی، 1382، ص327). ملاصدرا اموری نظیر قوه خیال (همو، 1362، ص440) و ملکات انسانی را ماده اخروی میداند (همو، 1360، ص206). ماده اخروی با وجود تفاوتهایی با ماده دنیوی (از جهت لطافت و فعلیت و احتیاج از جهت فاعلی و قابلی) در پذیرش صور جدید با ماده دنیوی مشترک است (همو، 1382، ص327). بنابراین همانطور که میتوان گفت عالم آخرت ماده متناسب با آن عالم دارد، میتوان گفت عالم برزخ صعودی نیز زمان و حرکت مناسب با آن عالم وجود دارد. همانگونه که در مورد اوصافی نظیر شکل و رنگ گفته میشود این اوصاف در عالم مثال متناسب با آن عالم وجود دارد، در مورد زمان و حرکت نیز میتوان گفت؛ خصوصاً اینکه این ادعا از طریق مبانی عقلی قابل اثبات و با شواهد نقلی تأیید میشود.
[1]. ر. ک: شهگلی، 1391، ص111-146.