انسان شناسیانسان شناسی فلسفیمعارف و دین شناسی

شرّ اکثری در انسان از دیدگاه حکما

بخشی از مقاله « ارزیابی دیدگاه شر اکثری فقدان در انسان» ، احمد شه گلی، فصلنامه معرفت کلامی، شماره 22،ص70

در عالم ماده خيرات بر شرور غلبه دارد، اما آيا در مورد انسان ها، نيز این حکم جاری است؟ از ديدگاه برخی از حكماي اسلامي مانند: ابن سينا و ملاصدرا نه تنها در عالم طبيعت خيرات بر شرور غلبه دارد در عالم انسانی نيز ضرورتا باید خير اكثري و شر اقلي باشد. بر اساس این دیدگاه، تعداد افرادي كه مغلوب شهوت و غضب هستند كمتر از افراد سالم است و نيز افراد مغلوب در بيشتر اوقات مغلوب نيستند، بلكه اوقات سلامت اين افراد بيشتر است. ابن سینا معتقد است، وجود قوای ناطقه، غضبیه و شهویه همراه آفاتی است که ممکن است انسان دچار لغزش در اعتقادات و یا صدور افعالی شود که مضر او در معاد باشد. وی با این حال این گونه امور در افراد سالم کم است و در سایر افراد نیز این امور در وقت هایی که کمتر از وقت سلامت است، پدید می آید.«و ذلك في أشخاص أقل من أشخاص السالمين، و في أوقات أقل من أوقات السلامة» (ابن سینا، 1375، صص 134- 133) ابن سینا در ادامه می گوید ممکن است سوال شود در این دنیا بیشتر مردم در جهل و تبعیت از قوه غضبیه و شهویه غالب هستند، با این حال چگونه گفته می شود، این افراد نادر و کم هستند؟ ابن سینا در پاسخ به این اشکال می گوید: همان گونه كه انسان ها از لحاظ بدني سه دسته هستند: الف) افرادي كه در كمال زيبايي و تندرستي هستند؛ ب) افرادي كه در حد متوسط قرار دارند؛ ج) افرادي كه در غايت زشتي و بيماري مي­باشند. احوال انسان ها به لحاظ نفساني نيز سه دسته­اند: الف) كساني كه در فضیلت عقل و اخلاق به کمال و بلوغ رسیده اند. اینها به درجه قصوی از سعادت اخروی می­رسند؛ ب) افرادي كه به چنين درجه­اي نمي­رسند و در معقولات نيز بيشتر گرفتار جهل بسيط هستند. اين گروه با اينكه بهره چنداني از علم ندارند، اما در آخرت از اهل نجات­اند زيرا جهل اين افراد جهل بسيط است كه مضر معاد نيست؛ ج) گروه ديگري كه مانند گروه سوم در نهايت بيماري اند و در معرض هلاك مي­باشند. هر يك از اين دو طرف نادر و گروه وسط شايع و غالب است، اگر گروه فاضل و كامل به آنها اضافه شود اهل نجات تعداد فراواني مي­شوند. بنابراین انسان­ها نیز مشتمل بر خیر کثیر و شر قلیل هستند.

و لعلك تقول: إن أكثر الناس الغالب عليهم الجهل أو طاعة الشهوة و الغضب.فلم صار هذا الصنف منسوبا فيهم إلى أنه نادر؟ فاسمع أنه كما أن أحوال البدن في هيئة ثلاثة: حال البالغ في الجمال و الصحة، و حال من ليس ببالغ فيهما، و حال القبيح و المسقام و السقيم. و الأول و الثاني ينالان من السعادة العاجلة البدنية قسطا وافرا أو معتدلا أو يسلمان. كذلك حال النفس في هيئاتها ثلاثة: حال البالغ في فضيلة العقل و الخلق. و له الدرجة القصوى في السعادة الأخروية، و حال من ليس له ذلك لا سيما في المعقولات إلا أن جهله ليس على الجهة المضارة في المعاد و إن كان ليس له كثير ذخر من العلم جسيم النفع في المعاد إلا أنه في جملة أهل السلامة و نيل حظ ما من الخيرات الآجلة، و آخر كالمسقام و السقيم هو عرضة الأذى في الآخرة. و كل واحد من الطرفين نادر، و الوسط فاش غالب. و إذا أضيف إليه الطرف الفاضل صار لأهل النجاة غلبة وافرة. (ابن سینا، 1375، ص 134)

ملاصدرا نیز مانند ابن سینا این سوال را مطرح کرده است که اگر قائل به قلت شرور در عالم هستيم چرا در افراد انساني كه نوع اشرف است، شروري نظير: جهل، شهوت و غضب غلبه دارد؟(ملاصدرا، 1981، ج7، ص 78) پاسخ ملاصدرا به این شبهه همانند ابن سینا است وی همانند ابن سینا می گوید همان گونه که احوال مردم در نشاه دنیا بر سه قسم است احوال آنها در نشاه آخرت نیز به سه قسم است. الف) افراد کامل در زیبایی و صحت، ب) افراد متوسط در زیبایی و صحت، ج) افراد در نهایت زشتی و بیماری بیشترین افراد گروه دوم با تفاوت درجات هستند و گروه سوم در مقایسه با گروه اول و دوم قلیل و ناچیز است. احوال مردم در آخرت نیز به مانند دنیا است. الف) کامل در تحصیل کمالات حکمت نظری و عملی، ب) متوسط در حکمت نظری و عملی، ج) بالغ در جهل بسیط و مرکب. قسم دوم با تفاوت درجات شایع و رایج است. گروه سوم در نسبت با گروه دوم کمتر است و در نسبت با مجموع گروه اول و دوم بسیار کمتر است. بر این اساس اهل رحمت و سلامت در هر دو نشئه دنیا و آخرت غلبه دارد. عبارت ملاصدرا چنین است:

« و أجيب‏ عن‏ هذا بأن أحوال الناس في العقبى كأحوالهم في الدنيا و أحوالهم في النشأة الأولى على ثلاثة أقسام.الأول هم البالغون في الحسن و الصحة. و الثاني المتوسطون فيهما و هم الأكثر على تفاوتهم في درجات التوسط.و القسم الثالث البالغون في النقصان الممنوون بالقبح و السقم و العاهات- و هؤلاء أقل من المتوسطين و إذا نسبتهم إلى مجموع القسمين الأولين كانوا في غاية ما يكون من القلة و الحقارة بالنسبة إليهم فكذلك أحوال النفوس في الآخرة على ثلاثة أقسام.الأول الكاملون في القوتين البالغون في تحصيل الكمالات الحكمية النظرية- و اقتناء الملكات الكريمة العملية.الثاني المتوسطون في تحصيل ذلك و هم الأكثر و الأغلب على تفاوت مراتبهم في ذلك من القرب إلى الطرف الأشرف و البعد عنه إلى الأرذل.و الثالث هم البالغون في الجهالات البسيطة و المركبة الممعنون في رداءة أخلاق- فهؤلاء أقل عددا من القسم الثاني بكثير و إذا نسبتهم إلى مجموع القسمين الأولين كانوا في غاية القلة و الحقارة فلأهل الرحمة و السلامة غلبة وافرة في كلتا النشأتين.»(ملاصدرا، 1981، ج7، ص79، همو، 1422، ص407)

فیض کاشانی نیز دیدگاه فوق را در آثار خود پذیرفته است و به تبیین آن پرداخته است.(فيض كاشاني، 1375، ص169) حكيم سبزواري نيز بر همين اساس خير انسان كافر را از شر آن بيشتر مي­داند، زيرا از جهت اينكه موجود است هر موجودي داراي خير است، از جهت اضافه و تناسب آن با علت و نيز اضافه آن با موجودات هم عرض خود داراي خيرات فراواني است، كه قابل احصا نيست.(سبزواري، 1373ق، ص600) بنابراين دیدگاه، خيرات انسان­ها بر شرور به لحاظ افراد و اوقات غلبه دارد.«ملاك در قضاوت‏ها اكثريت است، نه اقليت. وجود انسان‏هاى اندكى كه در وادى خير، گام برمى‏دارند، نمى‏تواند ملاك باشد براى خلقت اكثريتى كه در وادى شر، حيران و سرگردانند… به‏خصوص اگر بگوييم: موجودات ديگر- به ويژه مخلوقات كره‏زمين- براى انسان خلق شده‏اند و اگر آنها براى موجودى خلق شده باشند كه خير محض يا خير غالب است، خودشان هم خير محض يا خير غالب خواهند بود.»

منبع
« ارزیابی دیدگاه شر اکثری فقدان در انسان» ، فصلنامه معرفت کلامی، احمد شه گلی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا