فلسفه علوم انسانی

بررسی دیدگاه نفی علم دینی از طریق تحریف محل نزاع

بخشی از مقاله« ارزیابی ادله انکار علم دینی» ، احمد شه گلی،مطالعات معرفتی،شماره 83، ص336

مخالفان علم دینی تقریرهای مختلفی از محل نزاع دارند. در برخی موارد بر اساس یک تقریر خاص از محل نزاع به انکار علم دینی می­پردازند. از دیدگاه دکتر سروش می ­توان به جای اسلامی کردن علم از تعبیر دینی کردن علم استفاده کنیم و حتی به تعبیر عام­تر، یعنی ایدئولوژیک کردن یا مکتبی کردن علم را می­توانیم بگذاریم.(سروش، 1385: 337-338) سروش در مقاله «راز و ناز علوم انسانی» علم دینی را به علم نقلی تحویل می­برد. بر اساس این رویکرد «دینی کردن علم» همان «نقلی کردن» آن است. (همو،1389) در مواردی سروش با نشان دادن مثال­هایی از علوم تجربی (فیزیک اسلامی، ریاضی اسلامی و…) سعی می­کنند مسئله را از محور اصلی خود به امری که ظاهراً نشدنی و تعجب بر انگیز است تنزل دهند! وی سعی دارد با نشان دادن مثال­هایی ظاهراً عجیب(مثلاً ریاضی اسلامی) اصل مسئله را انکار کند.(همان)سروش در این زمینه می نویسد:

«آنان به علم انسانی عقلی و تجربی بدگمان­اند و خواهان بناکردن علوم انسانی نقلی­اند. یعنی علومی که از دل متون مقدس استخراج شوند و احوال فرد و جامعه را برای همیشه و بنحو صادق بازگویند … حتی اگر کار به همین جا ختم می­شد باز قابل تحمل بود، که قومی بنشینند و علوم انسانی نقلی بنا کنند و قوم دیگر علوم انسانی تجربی و عقلی… آنان خواستار طرد قاطع علوم انسانی عقلی و تاسیس علوم انسانی نقلی­اند و همین علوم انسانی نقلی است که نام علوم انسانی اسلامی و بومی را به خود گرفته است.» سروش، 1389

ارزیابی

  • یکی از شگردهای مغالطه این است که تصور سطحی از دیدگاه رقیب ارائه شود، سپس به نقد آن پرداخته شود. سروش ابتدا علوم انسانی اسلامی را به علوم انسانی نقلی تحویل می­برند سپس نقدهای خود را متوجه این تقریر سطحی می­کند. به طور طبیعی تلقی نقلی کردن علوم اسلامی چالش­های فراوانی را پیش می­آورد. به عنوان مثال یکی از مدعیان علم دینی آیت الله جوادی آملی است. نظریه وی در این مورد جدید و دارای مبانی و ادله خاصی است. سروش با برگرفتن جملاتی از سخنان وی و افزودن امور دیگر، بدون توجه به مبانی و نظام فکری در این زمینه تصویری کاریکاتوری و سطحی از دیدگاه آیت الله جوادی ارائه می دهد. سروش می نویسد:

«آیت الله جوادی آملی دیری است که درین وادی گام میزند. و به بانگ بلند می گوید اگر ما از یک حدیث “لا تنقض الیقین بالشک” ( یقین خود را با شک مشکن) توانسته ایم باب عظیمی بنام استصحاب را در اصول فقه باز کنیم و آن همه دقایق و ظرائف فقهی و اصولی از آن بیرون آوریم، چرا نتوانیم از یک حدیث در باب زراعت و علم کشاورزی را بیرون آوریم یا از آیات مربوط به کشتی نوح، علم کشتی سازی یا از احادیث دیگر ، علوم تربیتی را و قس علیهذا»( سروش، 1389)

وی همچنین در راستای تصویر کاریکاتوری از سخنان آیت الله جوادی می گوید:

«هنوز صدای آیت الله جوادی آملی در گوش من است که در ستاد انقلاب فرهنگی می گفت هر چه علوم انسانی می گویند بالقوه القریبه من الفعل در فلسفه اسلامی هست. دلیلش هم یکی این بود که بوعلی گفته است مرد و زن دو صنف اند از یک نوع، نه دو نوع ( !) و دلیل دیگرش هم این بود که رابطه نماز استسقا با باران را فلسفه می تواند توضیح دهد نه علوم انسانی .»( سروش، 1389) جریان های مختلفی در کشور درصدد دفاع از علوم انسانی اسلامی هستند و هر یک تقریرهای متفاوتی از این موضوع دارند اما مقصود آنها نقلی کردن علوم اسلامی نیست. اگر چه برخی از طرفداران علم دینی قائل به استنباط علوم انسانی از دین هستند، اما مبانی، روش و ساختار نظریات آنها ، با تقریر سروش از علم دینی کاملاً متفاوت است. اگر نقلی بودن به معنای علم مستخرج از متون دینی است، این عبارت تعبیر مناسبی برای بکاربردن انواع دیدگاه های مختلف در این موضوع نیست و کاربرد آن نوعی سطحی جلوه دادن دیدگاه رقیب است. هر یک از مدعیان استنباط علم از دین، تقریرات و تبیین های مختلفی از این موضوع ارائه می دهند و مبانی و سازوکار تولید علوم انسانی اسلامی در هر یک متفاوت است. برای نمونه فرهنگستان علوم اسلامی که دامنه اسلامی سازی را در علوم تجربی نیز جاری می دانند، تصریحاً معنای نقلی بودن آن را نفی می کنند: آقای میرباقری در این زمینه می نویسد:

«زماني متصف به «ديني» بودن مي‌شود كه بتوان به صورت منطقي و متديك نسبت آن را با وحي (يعني كتاب و سنت) معلوم كرد؛ و اصرار دارند كه اين سخن به معني «نقلي شدن همه علوم» نيست، بلكه به اين معنا كه منطق علوم و حجيت آنها بايد به تأييد نقل برسد.»(ميرباقري، 1392: ‌116)

یکی دیگر از محققین فرهنگستان علوم اسلامی قم می نویسد: «علم ديني آن علمي است که با واسطه يا بي‌واسطه صحت آن به فرهنگ، مذهب و به گزاره‌هاي ديني مستند مي‌شود. قيد «با واسطه» که عرض کردم مهم است يعني علم ديني معناي آن اين نيست که علم را مي‌خواهيم نقلي کنيم. نقلي به معناي استناد مستقيم آن علم به آيات و روايات است. اين نوع استناد لزوماً ملاک نيست بلکه مي‌خواهيم ارتباط برقرار شود و لو اين ارتباط با چند واسطه اتفاق افتاده باشد. بنابراين تعدد وسائط برايمان مهم نيست مهم آن استنادي است که در نهايت پيدا مي‌شود.» (پیروزمند،کد 139)

در همین راستای سطحی جلوه دادن دیدگاه رقیب سروش ادعا می کند که موافقان علم دینی خواهان طرد قاطع علوم انسانی تجربی اند، در حالی که چنین نیست. قائلین به تولید علم دینی، ابدا منکر همه علوم انسانی موجود نیستند. استفاده از برخی از دستاوردهای علوم انسانی تجربی موجود در امتداد اسلامی سازی علوم است و اساساً پایه ریزی علوم انسانی اسلامی با هدف حذف تمام دستاوردهای علوم انسانی تجربی موجود میسر و مطلوب نیست. بنابراین ادعای سروش نسبت نابجا به طرفداران این نظریه و تحریف صورت مسئله است.[1]

2- فرض کنیم یک تلقی از علوم انسانی اسلامی، نقلی کردن این علوم است آیا اگر یک تلقی نادرست باشد می تواند همه آنها را خطا دانست؟ سروش با نادیده گرفتن تلقی های مختلف از علم دینی آنها را به یک دیدگاه تحویل برده و بر اساس همان دیدگاه اشکالات خود را مطرح کرده است. به عنوان مثال در نظریه آیت الله جوادی آملی اساساً تولید علم دینی هویت دیگری به خود می گیرد. از دیدگاه ایشان علم اگر علم باشد و نه وهم و خیال، لزوماً دینی خواهد بود. بر اساس دیدگاه آیت الله جوادی علم اگر علم است، نمي‏تواند غيراسلامي باشد، زيرا علم صائب تفسير فعل الهي است و تبيين فعل الهی حتماً اسلامي است، گرچه شخص خلقت خدا را طبيعت بپندارد.( جوادی، 1390: 144 ،همو، 1389 : 13-14، همو، 1392: 34) بر اساس دیدگاه ایشان در ملاک دینی دانستن یک مطلب حتماً نیاز نیست که عیناً آن گزاره از در متن دین آمده باشد بلکه مطالبی که به صورت التزامی و قاعده کلی بیان شده باشد همه فروعی که از آن مطلب به صورت قاعده کلی استنباط می شود، علم ديني است. (جوادی، 1386: 97) همچنین دیدگاه آیت الله مصباح یزدی، نظریه فرهنگستان علوم اسلامی ، نظریه الگوی حکمی – اجتهادی دکتر خسروپناه ، نظریه علم دینی بر پایه سنجش معادلات علم و دین از آیت الله عابدی شاهرودی، نظریه علم قدسی دکتر نصر، نظریه مدل تاسیسی علم دینی، نظریه مدل پارادایم اجتهادی دانش دینی(پاد) و… هریک تبیین های متفاوت از علم دینی هستند. چگونه می توان همه این دیدگاه ها را به یک تلقی سطحی تنزل داد و با نفی یک مورد، سایر دیدگاه ها را نیز نفی کرد دینی نامیدن یک علم، معانی مختلفی دارد، برخي از مهم‌ترين آنها عبارتند از:1. محل پيدايش يک علم؛2.عدم تنافي يک علم با يک دين؛3. سازگاري مباني، مسائل، و منابع يک علم با يک دين؛4. استناد برخي مباني و مسائل يک علم به يک دين؛5. استنباط همة مسائل يک علم از منابع يک دين؛ 6. کمک يک علم به اثبات يا دفاع از تعاليم يک دين؛ 7. هدف بودن يک علم با يک دين؛ 8. کمک يک علم به تحقق هدف يک دين.(مصباح، 1392: 164) چنانکه روشن است دست کم هشت معنا برای دینی نامیدن کردن یک علم وجود دارد. دین به انحا مختلفی بر علم تاثیر گذار است که برخی از آنها عبارتند از: توسعه موضوع علم، توسعه در روش، تعمیق هدف و طرح مسائل نوین، ارائه راه حل­هایی جدید، تاثیر بر انگيزه‌هاي عالمان، تأثير هدف ديني بر هدف‌ علوم، تأثير گزاره‌هاي توصيفي دين بر مباني علم، گزاره‌هاي توصيفي علم و گزاره های دستوري علم و…(همان: 295-268) بنابراین انحصار انحا مختلف این تاثیر گذاری به نقلی کردن علوم، در واقع تحویل بردن انحا تاثیر گذاری دین بر علم به یک نحوه است.

[1] . به عنوان مثال برخی از مشهورترین نظریات علم دینی عبارتند از: نظریه آیت الله جوادی آملی در کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، آیت الله مصباح یزدی، در کتاب رابطه علم و دین. آیت الله میرباقری، کتاب گفتارهایی پیرامون تحول در علوم انسانی. سید حسین نصر، در کتاب نیاز به علم مقدس. عبدالحسین خسروپناه، در کتاب در جستجوی علوم انسانی اسلامی. مهدی گلشنی در کتاب از علم سکولار تا علم دینی. در هیچ از این نظریات دینی کردن علم به معنای نقلی کردن آن نیست.

منبع
« ارزیابی ادله انکار علم دینی» ، فصلنامه مطالعات معرفتی، احمد شه گلی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا