انسان و تکنولوژیفلسفه تکنولوژیفلسفه مضاف

ابعاد نقص انسانی در شکل گیری صنعت

بخشی از مقاله« روایت سلبی از موقعیت وجودی تکنولوژی در هستی ، احمد شه گلی، فصلنامه پژوهش های عقلی نوین، شماره 9، ص 125-128

صنعت به عنوان یک فعل انسانی، از جهات مختلف قابل اتصاف به احسن، اخسّ و متوسط است. مبادی اصلی که سبب تحقق صنعت احسن می­شود، سه چیز است: الف) علم جامع و کامل؛ ب) حكمت بالغه؛ ج) قدرت کافی. زمانی تصرف و صنعت انسان احسن خواهد بود که این سه ویژگی وجود داشته باشد. این اوصاف در حق تعالی به نحو نامحدود وجود دارد، لذا مخلوقات او احسن و اکمل است. از آنجا که انسان هر یک از این سه ویژگی را به طور ناقص دارد، لذا افعال و صنایع او ناقص خواهد بود. علم انسان به اشیاء و نیز به خود ناقص است. در محدوده علم و اگاهی او نیز اختلاف و خطا وجود دارد، بر این اساس تصرفات او در طبیعت ناقص خواهد بود، زیرا تصرف تام، فرع بر وجود علم تام است. علم ناقص سبب تصرف ناقص می­شود. با توجه به اینکه هدف از تصرفات، انسان است، لذا باید تصرفات نسبت جامعی با انسان و جهان برقرار کند به گونه ای که این مبادی منجر به پیدایش فعل احسن و اتقن با ملاحظه ابعاد مختلف شود. علم به تنهایی برای کمال شی کافی نیست، بلکه حکمت نیز لازم است. برای حکیمانه بودن فعل انسان لازم است که هم هدف و هم راهی را که انتخاب شده، حکیمانه باشد. در حکمت، مصلحت سنجی و غایتمندی وجود دارد و سبب می­شود شی با خود و اشیا پیرامون در یک نسبت متعادل با یک هدف خاص خلق و هدایت شود. انسان زمانی فعل او حکیمانه است که براى رسيدن به هدف اقرب طرق و اسهل روش ها را اتخاذ كند(مطهری، بی تا، ج8، ص412) حکمت در انسان مانند صفت علم، ناقص و محدود است. به میزانی که این صفت در انسان کم باشد حکمت افعال او نیز کمتر خواهد شد. علاوه بر علم و حکمت، حیثیتی دیگر برای کمال صنعت نیاز است و آن «قدرت» است. قدرت یکی از مبادی تحقق اکمل و احسن فعل و صنعت است. در انسان صرف علم به چیزی برای آفرینش آن کافی نیست، بلکه نیاز به قدرت نیز دارد. از آنجا که قدرت انسان همانند علم او دارای ضعف و محدودیت است؛ لذا قدرت ناقص سبب پیدایش معلول ناقص می­شود. بنابراین از آن جا که مبادی افعال انسان که منجر به تصرف در جهان می­شود، ناقص است، لذا صنعت حاصل از آن نیز ناقص خواهد بود. همچنین اگر همه این امور موجود باشد، اما حد نصاب را کسب نکند، همچنان فعل انسان ناقص خواهد بود. زیرا نتیجه تابع اخس است. نکته­ای که در این مسئله باید به آن توجه داشت اینکه این حکم اولاً ناظر به جریان غالب امور در غالب انسان­ها است؛ ثانیاً مربوط به کمال فعل و صنعت است. بنابراین انسان به جهت عدم احاطه علم و دانش او در مورد اشیاء و نیز قلت حکمت و ضعف قدرت، به طور قهری فعل و صنعتی که از این انسان با این مبادی پیدا می­شود، ناقص­ است و این نقص از انسان به صنعت منتقل می­شود و سبب تنزل آن می­گردد.

در اینجا ممکن است اشکال شود با توجه به استدلال اول مبنی بر نقص مبادی انسانی صنعت، آیا می توان نتیجه گرفت بدلیل نقص مبادی صنعت پس انسان نباید در طبیعت تصرف کند؟ در پاسخ به این اشکال باید توجه داشت که تکنولوژی مدرن، برخلاف صنایع ساده گذشته، برای پیدایش نیاز به تصرفات عظیم و فراگیر در جهان دارد. از این رو آثار و عوارض آن نیز بیش از تصرفات و صنایع سنتی است. بر این اساس وقتی سخن از نقص مبادی می شود، اگر چه تصرفات ابتدایی نیز دربر می گیرد اما مرکز اصلی این بحث راجع به تکنولوژی مدرن با همه پیچیدگی و شگفتی آن است که به تصرفات و تغییرات بی رویه روی آورده است. نکته دیگر اینکه اصل تصرف در جهان مشکل نیست. تصرف گاه در امتداد امور طبیعی است و برای پیرایش و پرورش آنها است مانند تصرفاتی که یک باغبان در باغ برای رشد و پرورش آنها انجام می­دهد یا صنایعی که پیوند با طبیعت دارد و تضاد و تعارض با طبیعت ندارد مانند صنایع سنتی. این گونه تصرفات و صنایع در تعارض با انسان و طبیعت نیست، تکنولوژی مدرن در امتداد طبیعت و سازگار و هماهنگ با آن نیست، بلکه ناسازگار با انسان و جهان است.

منبع
« روایت سلبی از موقعیت وجودی تکنولوژی در هستی ، فصلنامه پژوهش های عقلی نوین، احمد شه گلی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا