انسان شناسیانسان شناسی فلسفیانسان و نظر و عملمطالب ویژهمناسبات انسانی

مبادی عمل در فلسفه ملاصدرا

بخشی از مقاله « مبادی عمل از دیدگاه فارابی و ملاصدرا»، احمد شه گلی ، فصلنامه آموزه های فلسفه اسلامی،شماره 24، ص246

مبادی عمل در فلسفه ملاصدرا به لحاظ تقریر برخی از مباحث با فارابی مشترک است. این مبادی چنین است.

الف) قوای مدرکه: عملکرد این قوا چنین است که تصوراتی از حواس خمسه یعنی حواسی نظیر باصره، سامعه، حاسه و … وارد حس مشترک می­شود. حس مشترک مانند مخزنی است که از حواس ظاهری، تصویر وارد آن می‌شود، این صور بعد از غیبت محسوسات خارجی در قوه خیال باقی می‌مانند. (ملاصدرا، 1981، ج‏8 ، ص56) قوه خیال مخزن صور حس مشترک است. این قوه صور حاصله از حس مشترک را در خود حفظ می کنند.(همو، 1380، ص 245) قوه دیگری که در فرآیند ادراک موثر است، قوه متصرفه است. قوه متصرفه جایگاه مستقلی ندارد. کار قوه متصرفه ترکیب و تفصیل صور است. اگر این قوه توسط قوه واهمه در معانی و صور جزئی بکار گرفته شود، متخیله و اگر توسط عاقله در معانی معقول به کار گرفته شود، مفکره یا متفکره.(ملاصدرا، 1382، ج‏2، ص588) فعالیت بعدی را قوه متخیله انجام می­دهد. کار این قوه ترکیب و تجزیه صور و ایجاد صور جدید است. (همو،1380، ص425) این قوه در شکل گیری صنایع، اشعار، هنر و فنون نقش اساسی دارد. (ملاصدرا ،1380، ص440). قوه دیگر، قوه واهمه است. وظیفه این قوه ادراک معانی جزئی(محبت، عدوات و …) و خزانه آن، حافظه است. (همو، 1981، ج‏8، ص 56) ملاصدرا قوه واهمه را رئیس قوای حیوانی و این قوا را جنود و خادم قوه واهمه می داند. (همو، 1382، ج‏1، ص195) بعد از قوای حیوانی، از مبدا عقل نظری و عملی در فرآیند عمل لازم است، بحث شود. عقل از اختصاصات نفس ناطقه است که به دو قسم نظری و عملی تقسیم می­شود. مقصود از این تقسیم بندی وجود دو قوه مستقل عقلی در نفس ناطقه نیست، بلکه یک عقل است با دو کارکرد و چنانکه ملاصدرا اشاره کرده، هیچ یک از این دو منفک از دیگری نیستد. (ملاصدر، 1981، ج3، ص 418). ملاصدرا، کارکرد قوه عاقله را ادراک تصورات و تصدیقات و کارکرد قوه عملی را بکارگیری قوای تحریکی و ابزارهای عملی برای انجام افعال جزئی با فکر، حدس و الهام که مناسب با افعال جزئی باشد، می­داند.(همو، 1422 ، ص241 ) در این دیدگاه عقل نظری مدرک کلیات اعم از کلیات مربوط به حقایق و هست ها و کلیات مربوط به افعال انسانی، بایدها و نبایدها است. عقل عملی امور جزئی زمینه ساز برای عمل را درک می‌کند. مطابق این رای وقتی کاری را انجام می دهیم، کلیات مربوط به حسن و قبح را عقل نظری درک می کند، سپس عقل عملی، رای کلی را به یک مورد جزئی تطبیق می دهد و از طریق مبادی مربوط به شوق و اراده، زمینه تحقق عمل را فراهم می آورد. عبارت ملاصدرا چنین است:

«و يکون الرأی الکلی عند النظری و الرأی الجزئي عند العملی المعد نحو المعمول.»(همو، 1382، ص 199- 200)

بر همین اساس ملاصدرا کار عقل نظری را، مشاوره و اندرز، کار عقل عملی اجرا و انجام می داند( ملاصدرا، 1981، ج9، ص90 ) بنابراین رای کلی اعم از امور عملی و غیر عملی مربوط به عقل نظری است و رای جزئی منتهی به عمل مربوط به عقل عملی است. بر اساس این نگاه عقل عملی خادم عقل نظری است(ملاصدرا، 1981، ج8، ص130)زیرا عقل نظری با بکارگیری عقل عملی زمینه عمل را فراهم می آورد و همواره دانی خادم عالی است. (همو، 1382، ص 199- 200) عقل نظری کبرای کلی قیاس را درک می کند، به عنوان مثال ظلم قبیح است و سپس اینکه این کار ظلم است کار عقل عملی است. بر این اساس عقل نظری، مدرک است و عقل عملی مدرک و مبدا عمل است. عقل عملی با انطباق کلی بر مصداق جزئی، مبدا عمل را فراهم می آورد. این دو عقل وجودی جدا و مستقل از یکدیگر ندارند.(ملاصدرا، 1981، ج3، ص418) بنابراین از دیدگاه ملاصدرا کار عقل نظری ادراک تصورات و تصدیقات است و کار عقل عملی بکار گرفتن قوای تحریکی و آلات عملی را با فکر و حدس و الهام برای انجام افعال جزئی است. (ملاصدرا،1422 ، ص241)

ب) قوه شوقیه: پس از حصول ادراک، شوق نسبت به شی خارجی حاصل می­شود از این رو قوه شوقیه نسبت به انجام عمل برانگیخته می­شود. بنابراین قوه شوقیه تابع قوه مدرکه و قوه شوقیه متصل به قوه خیال است. «تلك الباعثه هي القوّه الشوقيه، و هي متّصله بالقوّه الخياليه.» (ملاصدرا، 1981، ج8، ص55) سنخ شوق غیر از ادراک است و گاه ادراک نسبت به چیزی وجود دارد، اما اشتیاق به وجود نمی­آید، مانند ادراک غذا توسط دو شخص و تفاوت اشتیاق افراد یا تفاوت اشتیاق یک شخص واحد در زمان­های مختلف نسبت به غذا. انسان­ها گاهی با وجود اینکه نسبت به چیزی ادراک واحد دارند، اما شوق آنها متفاوت است، این موارد دلالت بر غیریت شوق با ادراک دارد. (ابن سینا، 1375، ص 268)

ج) اراده: بین حکما درباره وحدت یا کثرت شوق و اراده (اجماع، عزم) اختلاف نظر وجود دارد. عده­ای اراده را همان شوق موکد می­دانند، لذا آن را قوه­ای جداگانه نمی­دانند و عده­ای بین اراده و شوق قائل به تمایز هستند. از دیدگاه ابن سینا شوق غیر از اراده است؛ زیرا گاه انسان به خوردن چیزی(دارو) شوق ندارد اما آن را اراده می­کند یا شوق به چیزی دارد اما آن را به جهت مضرات و نهی پزشک آن را اراده نمی­کند. (ابن سینا، 1375، ص270) ملاصدرا این رای ابن سینا را می پذیرد. از دیدگاه ملاصدرا، شدت یافتن شوق سبب شکل گیری اراده می شود در واقع اراده همان شوق اکید است و تغایر بین این دو به حسب شدت و ضعف می­باشد. دلیل بر تغایر بین شوق و اراده این است که گاه شوق حاصل می شود اما اراده تحقق پیدا نمی کند. (ملاصدرا، 1981، ج‏6، ص 34، همو، 1380، ص 234) بنابراین اراده کمال شوق است. (قزوینی، 1253، ص 681 ) البته ملاصدرا شوق را میل طبیعی و اراده را میل اختیاری می داند. (همان، ج 6، ص377- 378) بر همین اساس شوق مربوط به قوه حیوانی و اراده مربوط به عقل عملی است. (همو،1981، ج 6، 354) شوق از آن جا که اختیاری نیست مقدمه انفعالی و اراده از آنجا که انتخابی است مقدمه فعلی اطلاق می شود. (مطهری، بی تا، ج 6، ص 622)

د)قوه فاعله: قوه فاعله نزدیک­ترین قوه برای انجام فعل است. این قوه غیر از شوق و اراده است؛ زیرا گاه شوق و اراده وجود دارد، اما قدرت جسمانی بر انجام کار وجود ندارد. (ابن سینا، 1375، ص 268) از دیدگاه ملاصدرا پس از حصول شوق و اراده قوه محرکه برانگیخته می شود و عضلات را برای انجام عمل بکار می گیرد.

«بلِ الظّاهرُ أنَّهُ إذا غَلَبَ الشَّوقُ تحقّق الاجماعُ بالضَّرورَه و مبادی الأفعالِ الاختیاریه ینتهی إلی الأُمورِ الإضطراریه الَّتی تصدرُ مِنَ الحیوانِ بالایجابِ، فإنَّ اعتقادَ اللِّذَّه أو النَّفعِ یحصُلُ مِن غَیر اختیارٍ فیتبعُهُ الشَّوقُ فَیطیعُهُ القوَّه المُحَرِّکه إضطراراً فَهذِه أُمُورٌ مُتِرَتِّبَهٌ بِالضَّرُورَه»(ملاصدرا، 1981، ج‏4، ص114)

تطبیق مراحل: تحقق عمل انسان دارای یک قوس صعود و یک قوس نزول است که در اینجا سعی می شود بر این اساس مدل شکل گیری عمل تبیین شود. قوس صعود عمل روند شکل گیری تصورات و معانی کلی است که از پایین به بالا و از حواس به قوه عاقله صعود می­کند. قوس نزول از بالا به پایین یعنی از مبادی بعید تا مبدا قریب شکل گیری عمل را شامل می­شود. ملاصدرا از مدل مفهومی قوس صعود و نزول برای چگونگی صدور انسان از حق تعالی و بازگشت به سوی آن استفاده کرده است. (همان ،ج‏6، ص342) در قوس صعود ابتدا تصوراتی از حواس ظاهری (باصره ، سامعه، لامسه، ذائقه، شامه) وارد حس مشترک می­شود. حس مشترک مانند مخزنی است که از صور حسی وارد آن می‌شود، این صور در قوه خیال ذخیره می شود. قوه خیال، به جهت نقش آن در اختزان صور، موقعیت مهمی در ارائه صور به قوه متخیله، واهمه و مفکره دارد. این قوا با مراجعه به خزینه این قوه، صور مورد نظر خود را از آن بر می دارند و تحت اشراف عقل نظری شروع به تجزیه و ترکیب صور می کنند. عقل نظری از طریق صور مختلف، تصدیقات و قضایا را به وجود می آورد که از همین جا فرآیند استنتاج و استنباط ذهن شروع می شود در این فرآیند از حواس تا عقل نظری که اوج این قوس است، هر یک قوا فعالیت خاصی انجام می دهند. در نتیجه این فرآیند، قضیه­ای مانند «عدالت خوب است»، شکل می گیرد. تا اینجا مربوط به قوس صعود عمل انسانی است. اما قوس نزول عمل که از عقل نظری شروع می شود نیز چنین است: از نظر ملاصدرا عقل نظری به عنوان مبدا نهایی فعل، در تدارک مقدمات کبروی برای عقل عملی مشارکت می کند. بر اساس دیدگاه ملاصدرا عقل نظری مدرک کلیات اعم از کلیات مربوط به حقایق کلیات مربوط به افعال انسانی است. عقل عملی امور جزئی زمینه ساز برای عمل را درک می‌کند. مطابق این رای وقتی کاری را انجام می دهیم، کلیات مربوط به حسن و قبح را عقل نظری درک می کند، سپس عقل عملی، رای کلی را به یک مورد جزئی تطبیق می دهد و از طریق مبادی مربوط به شوق و اراده، زمینه تحقق عمل را فراهم می آورد. عقل نظری از آنجا که کلی است از طریق عقل عملی که جزئی است اقدام به عمل می­کند. به عنوان مثال عقل عملی می گوید این عمل مصداق عدالت است. عقل نظری پس از تصور و تصدیق، در قالب یک کبرای کلی، قضیه عدالت خوب است را بیان می کند سپس برای اجرای آن عقل عملی را بکار می گیرد. ملاصدرا در مورد فرایند استمداد عقل عملی از عقل نظری و دستور عقل عملی به مراتب مادون می نویسد:

« فإذا أحكمت هذه القوة(قوه العملی) تبعت حكمها حركة القوة الإجماعية إلى تحريك البدن كما كانت تتبع أحكام قوة أخرى في الحيوان- أو تكون هذه القوة استمدادها من القوة التي على الكليات فمن هناك تأخذ المقدمات الكلية الكبروية فيما يروي و ينتج في الجزويات فالقوة الأولى للنفس الإنسانية قوة تنسب إلى النظر فيقال عقل نظري و هذه الثانية قوة تنسب إلى العمل فيقال عقل عملي- و تلك للصدق و الكذب و هذه للخير و الشر في الجزئيات»(ملاصدرا، 1981، ج‏9، ص84)

پس از تبیین نقش عقل عملی، نوبت به نقش قوای حیوانی در شکل گیری عمل می­رسد. عقل عملی با بکار گیری قوه واهمه و قوه واهمه نیز با بکارگیری قوه جزئیه، زمینه عملی شدن فعل را فراهم می آورد. قوه واهمه تصویری از کار پردازش شده متخیله را در اختیار قوه خیال قرار می­دهد، قوه خیال واسطه بین قوای ادراکی و تحریکی در قوس نزول ادراکات جهت عملی شدن آنها است. بعد از اینکه تصویر جزئی شده در قوه خیال قرار گرفت، قوه شوقیه متناسب با تلائم یا عدم تلائم با کار، شوق به انجام عمل پیدا می کند. قوه شوقیه در وجود تابع قوه حاسه، متخیله و ناطقه با مراتب مختلف هر یک است. و در هر یک از این موارد میل و گرایشی به سوی موافق و گریزی از سوی آنچه مخالف است وجود دارد. وقتی که شوق حالت اشتداد به خود می‌گیرد، به عزم و اراده تبدیل می‌شود. پس از عزم و اراده در انجام عمل قوه عامله قوای عضلانی را برای بکار گیری اعضا بدنی جهت تحقق بخشیدن به عمل بکار می گیرد. در اینجا فعل هویت عینی و عملی به خود می گیرد. ملاصدرا در اسفار سیر این مراحل به اختصار چنین بیان می­کند:

«أن الإنسان إذا قصد إلى إحداث فعل أو حركة منه- فلا بد له من علم و هو تصور ذلك الفعل و التصديق بفائدته ثم لا بد له من إرادة و عزم له ثم لا بد له من شوق إليه ثم لا بد له من ميل في أعضائه إلى تحصيله» (ملاصدرا، 1981، ج‏6، ص342 )

از دیدگاه ملاصدرا آنچه مباشر تحقق عمل است، عقل عملی با استمداد از عقل نظری است. قوای عقل عملی در بدن پراکنده است. ‏(ملاصدرا، 1387 ، ص95 ) این عقل دائماً به بدن نیاز دارد زیرا بدن وسیله تحقق افعال و اعمال آن است اما عقل نظری احتیاج به بدن دائمی ندارد بلکه در برخی از امور مانند ادراک ذات و ادراک عقلی محتاج بدن نیست. (ابن سینا، 1404، ج‏2، ص185 ، ملاصدرا، 1422، ص183 ) این مراحل، سیر وجودی عمل است. این عمل خواه خیر و خواه شر، خواه اخلاقی و خواه غیر اخلاقی، باشد، این مراحل طی می شود و از این جهت تفاوتی وجود ندارد. از نظر ملاصدرا قوه تشخیص خیر و شر ، خوب و بد در انسان قرار داده شده است و اگر عقل عملی، درک درستی از ماهیت عمل غیر اخلاقی داشته باشد و آثار زیان بار آن اطلاع داشته باشد مثل اینکه کسی بداند اکل مال حرام، سبب سقوط انسان می شود، آن را انجام نخواهد داد. (ملاصدرا، 1381 ، ص 161 ) در مواردی که می داند و خلاف علم خود عمل می کند، در این صورت صرفاً بر اساس قوای حیوانیه شوقیه عمل می کنند و مبدا عقلانی نخواهد داشت.

منبع
« مبادی عمل از دیدگاه فارابی »، فصلنامه آموزه های فلسفه اسلامی، احمد شه گلی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا