درباره فلسفهمطالب ویژهیادداشت های علمی

حیات و ممات فلسفه

یادداشت: احمد شه گلی

حیات و ممات فلسفه(به مناسبت روز جهانی فلسفه)

حیات و آثار حیاتی یک فلسفه به تعامل آن با سایر شاخه های علمی، پویایی مسائل، کاربردی بودن موضوعات، ارتباط منطقی آن با جامعه و فرهنگ و… است.

دانش ها و علوم به مثابه «اکوسیستم طبیعی» هستند. در اکوسیستم طبیعی حیاتمندی یک موجود در چرخه و نسبت آن با سایر موجودات مختلف تعریف می­شود. وقتی این ارتباط متقابل و مستمر از بین برود، حیاتمندی موجود در چرخه اکوسیستم از بین می رود. اکوسیستم معرفتی نیز به مثابه اکوسیستم طبیعی، حیات و پویایی علوم و دانش ها به ارتباط متدیک آنها با یکدیگر و تعامل متقابل با جامعه و مسائل انضمامی است.

وقتی فلسفه ای ارتباطی با سایر علوم، جامعه و مسائل و چالش های انسان معاصر ندارد، منفک از اکوسیستم معرفتی است در این صورت این فلسفه حیات و علائم حیاتی ندارد.

مهترین مشکلات فلسفه اسلامی معاصر، انتزاعی بودن، انضمامی نبودن، تاریخی بودن برخی مسائل آن، عدم ورود به علم و عالم جدید ، غفلت از مسائل انسان معاصر است. این اشکال قبل از اینکه متوجه فلسفه اسلامی باشد متوجه فیلسوفان اسلامی معاصر است که امتداد این فلسفه را به حوزه های عملی و عینی و کاربردی نکشانده­اند. این فلسفه مانند حکیم کهنسالی است که تجارت و اندوخته های خیلی ارزشمندی دارد اما با دنیای معاصر خود قطع ارتباط کرده؛ نه او در عالمی که در آن سیر می کند به جامعه نیاز دارد و نه جامعه به او نیاز دارد.

بزرگان فلسفی ما همانند فارابی، ابن سینا و ملاصدرا، نوابغ بشریت هستند، آنها وظایف خود را در آن زمانه به درستی انجام داده­اند. دغدغه های معرفتی در آن زمان همان مباحث بوده است اما زمانه ما، مسائل و پرسش ها صورت و سیرت دیگری به خود گرفته اند و ما نیز باید طرحی نو براندازیم که چنین نکردیم.

الان اگر ابن سینا وجود داشت، به جای «رجل همدانی» از «رجل آلمانی» سخن می­گفت. الان کسی در دنیا، با شبهه ابن کمونه به وحدانیت خدا اشکال نمی کند، ابن کمونه درگذشت، شبهه او نیز درگذشته است. امروز فیلسوفان خداناباوری هستند که شبهات آنها بسیار دشوارتر از گذشته است.

در زمان ملاصدرا اشکال وجود ذهنی این بود که چگونه مقوله جوهر ذهنی، تحت عرض و کیف قرار می گیرد، (فجوهر مع عرض كيف اجتمع) این چالش معرفتی اینقدر بحث برانگیز بوده که حاجی سبزواری می گوید«فهذا الإشكال جعل‏ العقول‏ حيارى و الأفهام صرعى فاختار كل مهربا. ( »(شرح المنظومة، ج‏2، 128) اما اکنون در معرفت شناسی ابدا چنین مسائلی مطرح نمی شود، اگر حکمای ما در این دوره معاصر بودند، فلسفه صورت بندی دیگری داشت. بزرگان و حکما ما مسیر درستی رفته اند آن زمان مسائل معرفتی آنها آن مباحث بوده و اکنون مباحث دیگری. کوتاهی از ما است که فرزند زمانه خود نیستیم بلکه فقط در گذشته سیر می کنیم و گذشته را چراغی برای آینده نمی بینیم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا