
ساختار بدن به مثابه الگویی برای مواجهه با طبیعت
بخشی از مقاله « ساختار نفس وبدن به مثابه الگویی برای نحوه ی مواجهه انسان با طبیعت»، احمد شه گلی، فصلنامه تحقیقات بنیادین علوم انسانی، شماره 18، ص19تا23
ساختار بدن به مثابه الگویی برای مواجهه با طبیعت
نحوه دیگر مراجعه به انسان ازطریق ساحت بدنی است. بدن انسان از مراتب انسان است که صرفنظر از قوانین جزئی تجربی مشمول یک سری اصول و ویژگی ها است که با الگوگیری از آنها، نکاتی پیرامون رابطۀ انسان با طبیعت و صنعت بدست میآید.
الفـ تناسب و تعادل اجزاء با یکدیگر
در بدن انسان اجزاء و اعضاء در یک نسبت متعادل و متناسب با کارکرد و جایگاه خاص وجود دارند. هر یک از اعضا دارای صورت و شکلی خاص هستند بهطوریکه اگر یکی از آنها از اندازۀ طبیعی بزرگتر باشد یا در جایگاه طبیعی خود قرار نگیرد، تعادل و تناسب موزون انسان به هم میخورد. همانگونه که اگر یک عضو بدن بیش از اندازه به کار گرفته شود و از سایر اجزاء استفاده نشود، آن عضو بکار گرفته شده و عضو استفاده نشده هر دو تضعیف می شوند، در طبیعت نیز اگر در استفاده از یک بخش از طبیعت افراط شود و از جنبه های دیگر غفلت شود، هر دو مواجهه سبب اختلال در طبیعت میشود. نفس، افعال بدنی را ازطریق مجاری مشخصی انجام میدهد؛ بهعنوان مثال شنیدن ازطریق گوش و دیدن ازطریق چشم صورت میگیرد و هر عضوی در بدن جایگاه و عملکرد خاصی دارد. در طبیعت نیز هر یک از اشیاء کارکرد معینی دارند که کشف آنها ما را در درک طبیعت یاری میکند. در دوره جدید تناسب و تعادل در مواجهه با طبیعت وجود ندارد. دستکاریهای بدخیم و افراطی در طبیعت و عدم توازن و تعادل در تصرفات، سبب پیدایش مشکلات زیست محیطی شده است.
بـ تنوع روشی انکشاف از ساحت اشیا
کشف حقایق بدن و نحوه درمان اختلالات آن، از روشها و راههای مختلفی امکان پذیر است. مکاتب طبی نمونه ای از انکشاف تجربی از ساحت بدن هستند که به لحاظ مبانی، روشها، کارکرد و فوائد با یکدیگر تفاوت دارند و از حیث تشخیص، درمان و کارآمدی در یک سطح نیستند، برخی به لحاظ تشخیص و درمان موفق تر و کم عارضه تر هستند و برخی دیگردر مراتب بعدی هستند تا به برخی از مکاتب طبی میرسیم که انکشاف آنها از بدن و کارآمدی آن در سطح نازلی قرار دارد و بدن را در معرض آسیب های زیادی قرار میدهند. در ورود به ساحت طبیعت نیز تنوع روشی وجود دارد. یعنی برخی از روشها، اشرف هستند و از اتقان بیشتری برخوردارند. متقنترین و کاملترین روش آن است که اسهل و اتقن باشد، سایر مراتب نیز در نسبت با این امور ارزشگذاری میشوند. تصرف احسن تصرفی است که نسبت جامع و صحیح با خود، انسان و جهان به لحاظ حدوث(پیدایش) و بقا(استمرار) داشته باشد، بهگونهای که اتقن(متقنترین)، اسهل(آسانترین) و انفع(مفیدترین) تصرفها باشد، این گونه تصرفات با این خصوصیات تصرف احسن است. ممکن است صنعتی دارای قدرت های ظاهری مبتنی بر سرعت و قدرت باشد، اما رسیدن به این صنعت بحران های زیادی بهمراه دارد که در نهایت این روش تصرف احسن نیست و آسیب های آن بیش ازمنافع است. بر این اساس همان گونه که در مواجهه با بدن اسهل و اتقن روش های برای تبیین و تشخیص و درمان بکارگرفته می شود، در مواجهه با طبیعت نیز باید احسن، اسهل، اتقن روش ها بکار گرفته شود. در مواجهه با جهان نیز روش تکنولوژیکی، یکی از این روشها است. روشهای دیگر نیز وجود دارد که تحت حاکمیت نظام تکنیکی به حاشیه رفته است.[1] امروزه به دلیل غلبه علم مدرن، روشهای طبیعی مواجهه با طبیعت تحت سیطره تکنولوژی در حال حذف شدن است. تکنولوژی تنوع ورود به عالم طبیعت را از انسان سلب میکند، به گونهای که تلقی میشود تنها راه موجود همین وضعیت موجود است.
جـ تقدم روش ساده بر پیچیده
بدن فعالیتهای خود را ازطریق سادهترین روش و نزدیکترین راه انجام میدهد. افزایش بیجهت ابزارها در رسیدن به هدف با حکمت الهی سازگار نیست. ابن سینا در بحث تشریح میگوید: «مقتضای قدرت و حکمت الهی تحقق اشیا با کمترین ابزار و بهترین وجه است؛ بهطوریکه موجب نقص نشود (ابن سینا، 2005، ج 1: ص 65). از دیدگاه ابن سینا در جایی که امکان تحقق یک فعل از طریق یک عضو است نیازی به کمک عضو دیگر نیست.(همان). طبيعت بدن بهگونهای است که ، هرگاه بخواهد موارد مرض را دفع كند، ماده را از هر راهى كه سادهتر باشد و عادت بر دفع ماده از آن طريق باشد، دفع مىكند(ناظم، 1387: ص24 ). بر اساس اصل حکیمانه بودن افعال الهی، قاعده اصل سادگی شامل جهان طبیعت نیز می شود. روش طبیعت براساس اصل سادگی است. اشیاء جهان طبیعت نیز افعال خود را از اسهل طرق انتخاب می کند. از منظر حکیم ملاصدرا صورت که مبدا صدور آثار از شی است فعالیت های خود را از سهل ترین راه ها و کوتاه ترین مسیرها انجام می دهد. (ملاصدرا، اسفار، ج7، ص 118) در تعامل با بدن نیز، روش ساده بر پیچیده و بسیط بر مرکب مقدم است مگر در شرایطی که روش ساده و بسیط کافی نباشد که در این صورت موضوع حکم متفاوت است. بساطت و سادگی مواجهه با طبیعت، آسیب های و عوارض کمتری در نسبت به روش پیچیده دارد که آثار و عوارض آن از دید انسان مخفی و گاه غیر قابل کنترل است. انسان امروز برای انجام سادهترین امور وسائط فراوانی ایجاده کرده و هر روز بر این وسائط میافزاید. اموری نظیر ساختن خانه، تامین آب، طبابت و درمان و تعلیم و تعلم که در گذشته با کمترین واسطه آن هم با وسائط طبیعی، صورت میگرفت امروزه با وسائط فراوانی و در یک فرآیند صنعتی و فرسایشی و هزینهبر قرار گرفته است. به طوری که هر یک از این امور مشکلات نوینی ایجاد کرده است.
دـ حکمت مداری کنش ها
فعالیتهایی که طبیعت بدن انجام میدهد براساس اصل حکمت است. طبیعت بدن به طور هوشمندانهای در مواجهه با وضعیتهای گوناگون عمل میکند و افعال خود را بر اساس حکمت به احسن طریق انجام میدهد. زمان فعل، جایگاه فعل، میزان و اندازه فعل و چگونگی و شیوه آن همگی مبتنی بر اصل حکمت است که در بدن انسان به صورت حیرتانگیزی انجام میشود. انسان نیز شایسته است براساس اصل حکمت، مواجهه حکیمانه با جهان داشته باشد. بکار گیری این اصل مبتنی بر توجه به جایگاه انسان در هستی، هدف از تصرفات و انجام تصرفات به موقع و به اندازه و چگونگی تصرفات است. بسیاری از تصرفات مدرن چنین خصوصیتی ندارند و صرفا حاصل تعرض و آزمندی و مواجهه جبارانه با طبیعت است. تصرفات مدرن ازآنجاکه فاقد نگرش حکیمانه به عالم است، الزاماً حکیمانه بودن خلقت را نمیپذیرد. انسان مدرن نمی پذیرد که این عالم حکیمانه معماری شده است. بر اساس این دیدگاه ممکن است این عالم کج معماری شده باشد؛ لذا اجازه دارد این عالم را عوض کند. مگر اینکه نتواند یا قدرت نداشته باشد(سروش، 1384: ص 375). انسان امروز با زبان طبیعت بیگانه است و حجم وسیعی از اطلاعات که از طبیعت درک کرده اموری جزئی هستند که منشأ مواجهه حکمت آمیز با طبیعت نشده است.
ابدان انسانها علاوه بر خصوصیات مشترک با یکدیگر، یک سری اختصاصات جسمی و مزاجی به حسب هر شخص وجود دارد که به واسطه آنها احکام اختصاصی دارند. هر بدنی در عین وجود شباهت و مماثلت فیزیولوژیک با سایر ابدان، ویژگیهای خاصی دارد که از سایر ابدان متمایز میشود. طبیعت نیز همانند انسان، انواع، اصناف جمادات، نباتات، حیوانات، قابلیت و ویژگی خاصی دارند. همان طور که جسم انسانها دارای نژادها و شکلها و خصوصیات های مختلف است و به همین جهت حکم و ویژگی آنها با یکدیگر متفاوت است، هر منطقه از طبیعت، انواع و اصناف آن خصوصیات گوناگون دارد به همین جهت نحوه مواجهه ما باید به حسب خصوصیت خاص اشیاء باشد. همان گونه که بدن هر شخص به واسطه اختصاصات فیزیولوژیک و غیر فیزیولوزیک، تشخیص، درمان و اصلاح متفاوت است، در طبیعت نیز شایسته است نحوه تعامل ما در اصلاح و رشد آن متفاوت باشد. بر همین اساس با پذیرش این اصل، مواجهۀ انسان با مناطق مختلف طبیعت متفاوت خواهد بود. اهمیت این اصل زمانی است که بدانیم امروزه نظام تکنیکی با نادیده انگاشتن تمایزات جسم انسان ها و طبیعت در صدد یکسانسازی امور انسانی و طبیعی است. از یکسانسازی فرهنگی تا سبک زندگی و معماری و به طور کلی جهانیسازی در همه عرصهها و ابعاد از خصوصیات دوران مدرن است. نظام مدرن از آنجا که در صدد یکسانسازی در عرصه اشیاء و محیط طبیعی، فرهنگ، زبان، سبک زندگی و… است، از این رو به تغییر گسترده طبایع اشیاء روی آورده است و تلاش دارد تا اقتضائات یکسان بر طبایع مختلف تحمیل کند و این امر منجر به بروز بحرانهایی شده است.
و- تطابق مزاجی و سنی
بدن انسانها طبق مکتب طبی قدیم دارای چهار مزاج اصلی است. الف- مزاج گرم و خشک (صفراوی)، ب- مزاج گرم و تر (دموی)، ج- مزاج سرد و خشک (سوداوی)، د- مزاج سرد و تر (بلغمی)) از طرف دیگر طبیعت دارای چهار فصل است و در هر فصلی یک مزاج غالب است. مزاج انسان با مزاج حاکم بر فصول طبیعت تناظر دارد. مزاج بهار، گرم و تر، مزاج تابستان، گرم و خشک ، مزاج پاییز، سرد و خشک و مزاج زمستان، سرد و تر است. بر این اساس هر مزاجی با یک فصل تطابق دارد و افراد با فصلی که مناسب با مزاج آنها است، سازگاری بیشتری دارند. هر مزاجی خصوصیت خاصی و نیز تدبیر ویژهای متفاوت از دیگر مزاجها دارد. بین ادوار عمر انسانها با طبیعت نیز تطابق و تناظر وجود دارد. در انسان در هر یک از این دورهها تدابیر ویژهای نیاز است، در مواجهه با طبیعت نیز چنین است. آنچه در تناظر بین عمر انسان و طبیعت مهم است، توجه به تنوع تناسب عملکرد متناسب با تغییر مزاج و دوره زندگی انسان است. همانگونهکه هر دورهای از زندگی انسان اقتضای خاصی وجود دارد و تدبیر خاصی متناسب با آن باید صورت گیرد، در طبیعت نیز از جهت فصول و ادوار مختلف، تعامل با طبیعت تغییر می کند.
ز- معاون «طبیعت»
نفس ناطقه به طور مستقیم در بدن تصرف نمیکند، بلکه افعال خود را از طریق وسائطی که یکی از آنها «طبیعت» است، انجام می دهد. «طبیعت» قوه مدبره بدن است که شامل ارکان، امزاجه، اخلاط، اعضاء، قوا، ارواح و افعال است. حکما معتقدند طبیعت بدن به گونهای طراحی شده که به تسخیر باری تعالی بر اساس صلاح و حکمت عمل میکند(ابن سینا، 1404، ج1: ص71) بر همین اساس از دیدگاه حکمایی مانند ابن سینا، کار اصلی تنظیم بدن و مبارزه با بیماری را طبیعت بدن به صورت هوشمندانه ای انجام میدهد و نقش طبیب خدمت به طبیعت و هدایت طبیعت در راستای کارکرد آن است (ابن سینا، ۲۰۰۵، ج4: ص41). بر این اساس وظیفه طبیب در مقابل بدن، کشف قانون طبیعت بدن، معاونت و مساعدت طبیعت برای وصول به هدف است. اشیاء عالم طبیعت نیز هر یک دارای «طبیعت» هستند. در مواجهه با اشیاء، انسان متمم طبیعت است. اشیا طبیعت فعالیتهای خود را هوشمندانه انجام میدهند، این انسان است که با تکمیل و تتمیم فعالیت طبیعی اشیا، به رشد آنها کمک میکند. انسان با شناسایی طبیعت اشیاء می تواند آنها را به سوی کمال مطلوب سوق دهد.
وـ اعتدال در تصرف
انسان ضرورتاً محتاج انجام پارهای از تصرفات در بدن است؛ مثل کوتاه کردن مو، گرفتن ناخن، ختنه و … . ازطرفدیگر بدن انسان در معرض انواع بیماریها و اختلالات قرار میگیرد که نیاز به تداوی و درمان دارد. طبیعت نیز همانند بدن چنین نیست که بدون هیچگونه تصرفی مورد استفاده قرار گیرد، بلکه انجام برخی تصرفات در آن ضروری است، اما این تصرفات، اولاً باید همانند تصرف انسان در بدن در جهت رشد طبیعت باشد؛ ثانیاً احتیاج انسان به ابزار و آلات باید برخاسته از نیاز باشد. همان طور که انجام برخی تصرفات در بدن ضرورت دارد، تصرفات انسان در طبیعت نیز نمیتواند بیحد و مرز باشد. همان گونه که بدن هر گونه تغییری نمی پذیرد، طبیعت نیز چنین است، همان گونه که تغییرات مستمر و مداوم بدن را در معرض نابودی و امراض قرار میدهد در طبیعت نیز تغییرات مستمر انسانها سبب بر هم زدن شرایط زیست محیطی میشود. همانگونه که اصل «تصرف در طبیعت» ضرورت دارد، «حد داشتن تصرف» نیز ضرورت دارد.
تمدن امروز نتوانسته بین دو خط ضرورت و محدودیت تصرف حرکت کند، بلکه از ضرورت تصرف، به تصرفات بیحد و مرز روی آورده است. بسیاری از صنایع مدرن برخاسته از القائات جامعۀ سرمایهداری و ضرورتهای کاذب نظام تکنیکی است. تصرفات مستمر و بیوقفۀ انسان طبیعت را در بستر چالشهای جدید قرار داده است. تغییرات بدخیم در جمادات (آلودگی آب و هوا، ایجاد اختلال در چرخۀ طبیعت، تولید انبوه زبالهها و بحرانهای ناشی از آن، گرم شدن غیرطبیعی زمین، بیابانزایی، بحران کمبود آب، افزایش گازهای گلخانهای و …) و در نباتات (مهندسی ژنتیک و تولید گیاهان ژنتیکی، افزایش کشت تک محصولی و زوال گونههای سنتی، مسمومیت شیمیایی، از بین رفتن جنگلها و …) و در حیوانات (تولیدمثل غیرجنسی، شبیهسازی، تزریق هورمون به حیوانات برای بازتولید بیشتر، خطر انقراض گونههای جانوری و …) و در انسان (شبیهسازی، لقاح مصنوعی و تولیدمثل غیرجنسی، نازا سازی، تغییر جنسیت، پیوند اندامهای حیوانی تغییر ژنتیکی یافته به انسان و …) سبب شده که حرث و نسل در معرض تهدیدهای بیشماری قرار گیرند. وسعت تخریب بشر در این چند قرن در طبیعت، برابر با کل تاریخ سکونت آدمی بر روی کرۀ زمین است.
یکی از مسائلی که امروزه مطرح میشود، نسبت انسان با عالم طبیعت است. دربارۀ این مسئله پرسشهای فراوانی مطرح شده است. آیا طبیعت حقوقی بر انسان دارد؟ انسان باید تابع طبیعت باشد یا طبیعت تابع انسان؟ آیا باید خود را با طبیعت هماهنگ یا طبیعت را با خود همراه کنیم؟ براساس جهانبینی مادی رابطۀ انسان و طبیعت رابطهای یکطرفه است و اگر در جایی حقی برای طبیعت قائلند، نه بهعنوان یک مخلوق دارای هدف و غایت بلکه به دلیل اینکه منافع مادی منوط به رعایت قوانین طبیعت است. براساس دیدگاه برگزیده، رابطۀ انسان و طبیعت «همانند» رابطۀ نفس و بدن است. ازآنجاکه این همانندی برخاسته از یک سنخیت تکوینی حاکم بر ساختار این دو است، لذا حکم یکی به دیگری قابل تسری است. در این رویکرد بدن در ذیل تدبیر و قیومیت نفس قرار دارد. قوام فعالیتهای بدنی به نفس است و بدن برای رشد و کمال نفس تلاش میکند. ازطرفدیگر وضعیت بدن نیز اقتضائات و شرایطی را برای نفس ایجاد میکند؛ بنابراین رابطۀ متقابل بین نفس و بدن وجود دارد. رابطۀ انسان با طبیعت نیز باید همانند رابطۀ نفس با بدن است؛ بدن بهمنزلۀ طبیعت و نفس در حکم انسان است، طبیعت برای کمال انسان، همانند بدن برای کمال نفس است. همانطور که وضعیت بدن برای کمال انسان موثر است، وضعیت طبیعت نیز در تکامل انسان موثر است.
[1] . مقالهای با موضوع «کشف اخسّ تکنولوژی از جهان» نگاشته ام امیدوارم به زودی موفق به انتشار آن شوم.