مظلومیت «غزّه»؛ ندایِ «بیداری فطرت» و راهی بسوی «انکشافِ حقیقت»
یادداشت: احمد شهگلی(عضو هیئت علمی _ پژوهشگر حکمت و فلسفه)
گاه یک حادثه اجتماعی، حقایقی را روشن میکند که با هزاران کتاب و سخنرانی بدست نمیآید. در تاریخ، مقاطعی وجود دارد که کلام و سخن اثری ندارد، در این زمان یک امتحان اجتماعی، حق را آشکار میکند. شهادت امام حسین(ع) در کربلا حقایقی زیادی را از جامعه آن روزگار آشکار کرد. خون پاکترین انسان، به قسیترین شیوه توسط اشقیاء امت ریخته شد. در این آزمون کسانی که انتظار میرفت به کربلا بیایند، از قافله حسین(ع) جاماندند؛ کسانی که انتظار نمیرفت، شرافتمندانه حر شدند.
مصائب مردم غزه؛ یک عیار جهانی برای سنجش حقانیت بسیاری از امور است. کسانی که سالیان دراز درباره عدالت، آزادی، صلح و نوع دوستی بحث میکنند، در قضیه غزه بطور کامل سکوت کردند. سالها گفتمان عدالت خواهی و اخلاق آنها، صفحات مجازی را پر کرده است، اکنون در دنیای واقعی برای کشته شدن هزاران انسان بی گناه فریادی نمیزنند! آنان که دم از روشنفکری می زدند، در قضیه غزه، هیچ روشنگری نکردند. سلبریتیهایی که برای فوت سگشان عزادار میشدند، کشتار هزاران کودک بیگناه آنان را عزادار نکرد.
کشتار مردم غزه، فاجعهبارترین نمونه نسلکشی در دوران معاصر است. این موضوع علاوه بر اینکه ماهیت پست رژیم اسرائیل را آشکار کرد، ابعاد نامکشوف خیلی از مسائل را روشن کرد. امثال پاپها که به طور رسمی از حکم خلاف فطرت همجنسبازی دفاع می کنند، اما برای کشتار هزاران زن و کودک بی گناه فلسطینی سخنی نگفتند. آنها برای جانماندن از قافله اعترضات جهانی علیه اسرائیل مختصر واکنشی دارند، اما همگان میدانند این نوع واکنشها، کمترین فعالیت، علیه عمیقترین جنایت است.
سکوت عجیب علما و طلاب اهل سنت در کشورهای عربی و اسلامی نیز از عجایب دوران است. البته در گوشه و کنار، فریادهایی هم زده می شود، اما اینها استثنا و ضعیف است. جریان غالب، غلبه سکوت و کم توجهی است. قضیه فلسطین و غزه باید از چهار جهت برای آنها حیاتی می بود ولی چنین نشد: اول از جهت انسانی، دوم از جهت مذهبی و دینی، سوم از جهت اشتراک در هویت زبانی و تمدنی و چهارم از جهت منافع منطقه ای. اما هیچ یک از این امور تحرکی در مردم و علمای اهل سنت در کشورهای عربی و اسلامی ایجاد نکرد. طلاب«دانشگاه الازهر» به عنوان یکی از بزرگترین مراکز علمی اهل سنت، به اندازه یکی از دانشگاههای آمریکا علیه اسرائیل تظاهرات نکردند؟ آیا چنین چیزی از شگفتی دنیای امروز نیست؟ عجیبتر نیز مردم خواب زده کشورهای عربی است در حالی که در کشورهای اروپایی و آمریکا مکررا تظاهراتهای میلیونی علیه اسرائیل برگزار می کنند، اما در کشورهایی مانند عربستان، مصر و سایر بلاد عربی و اسلامی کمترین تحریک دیده نمی شود. بگذریم از معدود کشورهای عربی که مردم آن کنش جمعی داشتند، اما وضعیت غالب آنها بی تفاوتی است. ملت عربستان، به اندازه خاخامهای یهودی ساکن آمریکا علیه اسرائیل تظاهرات نکردند و این بیانگر این است حکومت و ملت این کشور در بیتفاوتی عجیبی نسبت به ظلم بر سر میبرند. خطرناکترین حالت برای یک ملت بی تفاوتی نسبت به حق است. نه انگیزه های مذهبی توانست آنها را بیدار کند، نه تعصب عربی و نه وجدان انسانی.
مظلومیت مردم غزه، نقاب از چهره تمدن غرب برکشید. تمدن غرب، تمدنی که با دروغ و تزویر داد سخن را در دفاع از حقوق زن به افلاک رسانده است. اکنون کشته شدن هزاران زن و بچه و آواره گی و جراحت آنها، سردمداران این تمدن را به درد نیاورد. «غربیها از فوت عادی یک دختر در ایران، با کمک رسانههای خود، بحرانی ساختند که برخی از مسئولین ما را دچار خطای محاسباتی و عقب نشینی و انفعال کردند. وقتی این همه زن و کودک و پیر و جوان به صورت وحشیانه، پرپر می شوند، باید دنیا زیر و رو می شد!» ولی چنین نشد. «اگر خواسته مردان غزه هم جنس بازی بود، آمریکا ناوهای هواپیما خود را به منطقه می فرستاد، اگر خواسته کودکان غزه تغییر جنسیت بود، در سازمان ملل همه برای آنها گریه میکردند.»
غزه؛ فطرت بیدار انسان هاست. قصه پر درد غزه، نشان داد انسانهایی وجود دارند که علی رغم مخالفت دولت ها، علیه ظلم رژیم طغیانگر قیام میکنند. دانشجویان دلیر و شجاع آمریکا و اروپا، ندای مظلومیت غزه شدند. خیزش مردم آمریکا، اروپا علیه اسرائیل، ناشی از روح حق طلبی آنها دارد.
آری غزه، ندای«بیداری فطرت» و راهی بسوی«انکشافِ حقیقت»است. امروز غزه معیار حق و باطل شده است. غزه واقعیتی است تا بدانیم تنها کشور و مکتبی که از ابتدای شکلگیری اسرائیل با صلابت و قدرت علیه آن ایستادگی کرد، «ایران اسلامی شیعی» است. این مقاومت، علیه استکبار جهانی و باند سفاک اسرائیل، تا بدانجا ادامه پیدا کرد که سید مقاومت، سید حسن نصرالله(رحمت الله علیه)، جان خود را در این راه از دست داد. مکتب شیعه تنها مکتبی است که براساس عقاید دینی علیه استعمار مبارزه می کند. علم این پرچم در جریانات مختلف ضد اسرائیلی با محوریت ایران به دستان رجال شیعی است. ایران اسلامی شیعی تنها کشوری است که بیش از همه و پیش از همه با قوت و قدرت علیه جنایات اسرائیل و استکبار جهانی ایستادگی کرده است و محور مقاومت را تاسیس کرد. آیا این راهی برای کشف حقانیت شیعه نیست؟ خط سرخ شهادت حسین ابن علی(عاشورا) و پرچم سبز مهدوی(ظهور منجی) چراغ راه این مکتب است که در مقابل با ظلمها و تاریکی های روزگار نورافشانی می کند. دیگران نمی توانند در برابر طوفان استکبار جهانی مقاومت کنند. آنها کربلا و مهدویت ندارد.
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به هنگام تلاوت قرآن به این آیه رسیدند که خداوند میفرماید: وَ اِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا اَمْثالَکُمْ؛(سوره محمد/38) و اگر روی برگردانید (خداوند) جای شما را به مردمی غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود.» از آن حضرت پرسیدند: کسانی که اگر ما روی برگردانیم خداوند آنها را به جای ما قرار میدهد چه کسانی هستند؟ رسول خدا(ص) در حالی که بردوش سلمان فارسی میزد فرمود: «این مرد و قوم او هستند» (ریشهری، میزان الحکمه، ج۹، ص۸۲)