انسان شناسیانسان شناسی فلسفیرویکرد فلسفی به پدیده هامعرفت و شناختهستی شناسی

مبانی فلسفی رابطه غذا با روح و اندیشه

بخشی از مقاله « تبیین فلسفی رابطه غذابا روح اندیشه بانگاهی به متون دینی» ، احمد شه گلی، دوفصلنامه علمی پژوهشی انسان پژوهی دینی، شماره 41، ص182تا 185

مبانی فلسفی رابطه غذا با روح و اندیشه

غذا به جهت ارتباط آن با جسم انسان و رابطه تنگاتنگ جسم با روح می­تواند مشمول احکام فلسفی قرار گیرد. این مباحث زمینه مطالعات بین رشته ای علوم فلسفی و تجربی را فراهم می ­آورد. برخی از این احکام عبارتند از:

  • غذا زمانی غذا است که غذا عين مغتذي و آکل مي‌شود. در این صورت اگر بخواهد عین مغتذی شود باید مسانخ و مشابه مغتذی شود. بدين معني که ظرف مغتذي هم سنخ غذا است و غذا نيز هم جنس مغتذي مي‌باشد. مسانخت غذا با متغذی مسانخت وجودی است که وجود غذا هم رتبه وجود مغتذی می­شود.(حسن زاده آملي، 1366، 434) بر این اساس بدن انسان به دليل لطافت و اعتدال مزاج، صورت غذايي، جمادات نباتات و حيوانات را که فاقد لطافت هستند با همان صورت اوليه دريافت نمي­کند بلکه قوه مدبر بدن اين مورد را به صورتي مناسب و مسانخ با بدن انسان تدبير مي­کند. مرتبه صورت جمادي، نباتي و حيواني، نازل تر از رتبه انسان در بين موجودات است، مراتب مادون فاقد اعتدال مزاج انساني هستند، لذا قابليت دريافت نفس ناطقه ندارند. انسان با تصرف در اغذیه توسط قوه مدبر بدن تحت تدبيرات نفس، مزاج غذا را مناسب با صورت انسان مي‌کند.[1]
  • آنچه که انسان تناول مي­کند به لحاظ مبدأ و منشأ در يکي از مراتب جمادي، نباتي و حيواني قرار دارد. هر يک از اين مراتب با انواع و اصناف مختلف آن، يک صورت ملکي و مادي دارد، که با حواس ظاهري مشهود و معلوم انسان قرار مي­گيرد و يک ساحت غيبي و ملکوتي که با جنبه مادي آن پيوند دارد و از راه شهود قابل دست يابي است. اگر خوردني­ها و نوشيدني­ها را نسبت به انسان ملاحظه کنيم در اين صورت فعلي از افعال انسان است. بدين معنا که خوردن غذاي یکی از افعال ارادي انسان است و صرف نظر از نسبت آن با انسان نیز يک وجود في نفسه دارد که در اين لحاظ همانند ساير اشياء جهان داراي احکام خاصي است. بنابراین خوردني­ها و نوشيدني­ها را چه با اعتبار في نفسه و چه اعتبار نسبت آن با انسان(یعنی آنگاه که انسان آنها را مصرف می­کند)، در نظر بگيريم، داراي ساحت باطني هستند. دلیل این موضوع این است که بر اساس مبانی فلسفه اسلامی نحوه وجودی اشیاء فقط محدود به عالم ماده نمی­شود بلکه به تناسب رتبه وجودی، می­توانند در ساحت­های گوناگون هستی در کسوت­های وجودی متفاوت ظاهر شوند. هر چیزی که در جهان مادی وجود دارد دارای نحوه های وجودی دیگری هست که در فلسفه از آن به وجود مثالی و عقلی تعبیر می­شود.(ملاصدرا، 1383، 149، همو، 9181 ج1: 300) از جمله از چيزهايي كه دلالت مي‏كند هر چيزي (نماز و غير نماز) داراي ساحت باطنی است كلام خداي سبحان است كه مي‏فرمايد:(و ان من شي‏ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم)(حجر/21) و نيز اين آيه:(و للّه خزائن السموات و الارض)(منافقون/7) ظاهر آيه اين است كه براي تك تك اشياء گنجينه‏هايي وجود دارد، نه اين كه براي همه اشيا جمعاً گنجينه‏هايي باشد، تا مجموع در برابر مجموع ديگر باشد. بنابراين، براي هر يك از آنچه در جهان طبيعت موجود است، گنجينه‏هايي است كه برخي از آنها فوق بعضي ديگر قرار دارند. اين سخن با تعدّد عوالم كه گفته شد، انطباق دارد.(جوادي آملي، 1388الف، 23) با توجه به این نکات می توان گفت ماکولات و نوشیدنی ها صرف نظر از انسان مانند هر موجود طبیعی دیگر دارای ماهیت باطنی هستند و همین خوردنی ها و آشامیدنی ها به جهت نسبت خاصی که با انسان دارند(مثلاً اکتساب از طریق حلال یا حرام، حلال یا حرام بودن غذا، کم خوری یا پرخوردی و…) یک فعل انسانی است که دارای ساحت باطنی و غیبی است و از این حیث در سرشت و سرنوشت آدمي ‌سهم عمده­اي دارد.
  • بر اساس اصل سنخيت، اختلاف در ماهيت علل، موجب تفاوت در ماهيت معلول ها مي­شود، زيرا ذات علت ها با همديگر تفاوت دارند. علل مختلف­الماهيه، از جهت اختلافشان، منشأ آثار مختلف مي­شوند؛ (طباطبائى، 1364، ج 3: 225-224) بر اين اساس مي‌توان گفت از آنجا که ماهيت مواد خوردني متفاوت است، آثار روحي آنها نيز با یکدیگر فرق می­کند. هر يک از غذاها تاثير خاصي(اعم از حلال و حرام، جسمی و روحی) دارند که در ديگري نيست. به عنوان مثال اگر چه گوشت خوک و خمر هر دو نجس و خوردن آن حرام است، اما تاثیری که از ناحیه اکل گوشت خوک حاصل می­شود(صفت بی غیرتی) غیر از شرب خمر است(زوال عقل). روایاتی وجود دارد که خوردن برخی از خوراکی­ها را سبب زياد شدن عقل، افزايش حافظه و یا پیدایش برخی حالات روحی نظیر صبر و حلم یا حماقت می شود. در این موارد هر غذایی زمینه پیدایش حالت و صفت نفسانی خاصی را فراهم می آورد. از آنجا که آن حالت نفسانی از طریق ابزار خاص بدنی ظهور می­کند لذا با تقویت مرتبه بدنی مرتبط با آن حالت، صفت نفسانی آن نیز تقویت می­شود.[2]
  • بین نفس و بدن رابطه دو طرفه وجود دارد. هم نفس بر بدن و هم بدن بر نفس تاثیر می­گذارد. به عقیده ملاصدرا نفس انسان کار تغذیه، تنمیه و تکمیل و حفظ وسلامتی و رفع مرض در انسان را بر عهده می­گیرد. شخص بيمار اگر تصور قوي از سلامتي داشته باشد، چه­بسا سلامتي را به­دست آورد و هرگاه انسان سالم تصور قوي از بیماری داشته باشد، بيمار مي‌شود (ابن سینا، 1375، 191). ابن سينا دربارة تأثير تصورات بر بدن می­گوید اگر والدين هنگام مقاربت صورتي را تخيل كنند، فرزند از جهتي، مشابه صورت متخيل مي‌شود (همان، 272). تاثیر بدن بر نفس نیز دارای شواهد زیادی است. بدن با تکرار چیزی سبب عروض هيئتي در نفس می شود که آن فعل را تبدیل به ملکه می­کند.(ابن سینا، 1384، 220) بدن در پیدایش ادراک حسی، خیالی و نیز عقلی با واسطه نقش ایفا می کند. در این حالت ابزارهای حسی بدن زمینه پیدایش ادراکات حسی و خیالی را فراهم می آورد و در ادرکات عقلی نیز اگر چه در اصل وجود مجرد از ماده و مستقل از آلات بدنی هستند اما ابزارهای بدن نقش زمینه‌ساز و اعدادی در پیدایش ادراک عقلی دارند. تاثیر برخی از هرمون ها در پیدایش کیفیات نفسانی امروزه مکررا از طریق شواهد تجربی مورد تاکید قرار گرفته است.
  • افعالي که انسان انجام مي‌دهد در برخی موارد اولاً و بالذات به نفس و ثانياً و بالتبع به بدن سرايت مي‌کند. مانند: خشم، اندوه، شادي و غم و در برخی از موارد دیگر اولاً و بالذات به بدن مربوط است، اما از آنجا که بدن با نفس متحد است در نفس نيز تاثير مي‌گذارد. (ابن سینا، 1375، 271) خوردن از افعالي است که اولاً و بالاصاله با ساحت مادي بدن ارتباط دارد، اما از آنجا که بدن با نفس ارتباط دارد لذا تغذيه به واسطه بدن بر نفس نيز تاثير مي­گذارد.
  • بدن انسان یا همان بدن مادی یا بدن عنصری از سنخ و جنس عالم ماده است. بنابراین به لحاظ نشئه، مشمول احکام نشئه عالم مادی است. غذا نیز همانند بدن یک شی مادی و مشول احکام این عالم است. هر یک از این دو فساد پذیر و زوال پذیر، دارای تاثیر محدود و دارای خواص و آثار خاص هستند. بدن انسان برای بقا و استمرار خود در نشات حیات مادی، به امور مختلفی نیاز دارد که یکی از اساسی ترین آنها غذا است. انسان بدن غذا وجود مادی آن نمی تواند استمرار داشته باشد. بنابراین تغذیه علت ناقصه بدن است که مطابق آن، غذا به عنوان علت ناقصه برای بقا بدن لازم است اما کافی نیست.

[1] . حکيم سبزواري در اين باره مي‌فرمايند: «فان الانسان في غايه اللطافه في المرکبات لاتصير العناصر اغذيه له الا بتغيرات الطبيعه بل مع تدبيرات الصناعه فکما ان الطفل الرضيع للطافته لم يوافقه غذا الکبار و لابد ان يتصرف فيه نفس الام و مغيره ثديها کذلک العناصر لم توافق مزاج الانسان الکبير البشري الا اذا غيرت في الثديين الذين هما النبات و الحيوان»(ملاصدرا، 1981، تعلیقه، ج9: 170)

[2] . انتقال صفات و خصايص حيوانات به آکل نیز بر اساس همین موضوع تحلیل می شود. انسان گوشت هر حيواني را بيشتر بخورد متصف به اخلاق آن حيوان مي­گردد. حکيم سبزواري معتقد است نجاست سگ و خوک در بين حيوانات به ترتيب به علت غلبه غضب و شهوت در آن ها است و از آن جا که غضب و شهوت نجس معنوي هستند لذا شارع به نجاست آن دو در بين حيوانات حکم کرده است. (سبزواري، 1385، 556)

منبع
« تبیین فلسفی رابطه غذابا روح اندیشه بانگاهی به متون دینی» ، دوفصلنامه انسان پژوهی دینی، احمد شه گلی

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا