
مفهوم وحدتانگاری و دوگانهانگاري در فلسفۀ غرب و اسلامی
بخشی از مقاله « بررسی وتحلیل مسئله وحدت انگاری ودوگانه نفس وبدن از دیدگاه ملاصدرا»، احمد شه گلی، فصلنامه علمی پژوهشی ذهن،شماره 46، ص 103تا105
توجه به سرچشمۀ ورود لفظ دوگانهانگاری و وحدتانگاری اهمیت فراوانی دارد. ایندو مفهوم زاییده ذهن فیلسوفان مغربزمین است و نمیتوان آنها را بر سنت فیلسوفان اسلامی تطبیق کرد؛ لذا در این مقاله، برای پرهیز از ابهام، حدود و ثغور ایندو مفهوم را در سنت فلاسفۀ اسلامی بیان میکنیم، تا تفاوت آن با اصطلاح رایج در فلسفۀ غرب روشن شود.
الف) دوگانهانگاری: كلمه دوگانهانگاري يا دوئاليسم (Dualism) يا ثنويت (Duality) كاركردهاي گوناگوني دارد. اين اصطلاح را گاه در آموزههاي اديان به كار ميبرند؛ اما در اصطلاح فلاسفه معناي خاصي دارد. در غرب دو تلقي از دوگانگي وجود دارد: دوگانگي در جوهر و دوگانگي در صفات. «از نظر دوگانگي در جوهر، ذهن كاملاً متمايز از بدن است. در این دیدگاه در جهان دو نوع متمايز از جوهر وجود دارد: جوهر ذهني و جوهر فيزيكي. به عبارت ديگر، جوهر داراي ثنويت و دوگانگي است». بنابر نظر دوگانگي در ويژگي دو نوع خصلت و صفات كاملاً متمايز در عالم وجود دارد (کرافت، 1378، ص17-18). روایتهای مشهور این رویکرد در غرب عبارتند از: اصالت تعامل (parallelism)، توازيگرايي (parallelism)، شبه پدیدارانگاری (Epiphenomenalism)..
دوگانهانگاری در کاربرد فوق با سنت فلاسفۀ اسلامی قابل تطبیق نیست و تفاوت اساسی دارد. برخی از این تفاوتها عبارتند از: الف) دوگانهانگاری در فلسفۀ غرب، الزاماً به معنای پذیرش روح نیست؛ همانگونهکه در دوگانهانگاری در ویژگی، چنین فرضی ممکن است. اما در فلسفۀ اسلامی، صرف نظر از آرای متکلمان دوگانهانگاری، قرین پذیرش موجود مجرد است. اگرچه فرض وجود دوگانهانگار منکر روح محال نیست، اما چنین رأیی در میان فیلسوفان اسلامی وجود ندارد؛ ب) فلاسفۀ دوگانهانگار اسلامی قائل به تأثیر و تأثر نفس و بدن هستند؛ اما دوگانهانگاری در فلسفۀ غرب الزاماً به معنای تأثیر و تأثر آن دو نیست؛ ج) دوگانهانگاری در غرب به معنای واقعی کلمه دوگانهانگاری است؛ یعنی فیلسوف به یک نفس و یک بدن قائل است؛ اما دوگانهانگاری در فلسفۀ اسلامی با سهگانهانگاری نیز سازگار است؛ یعنی میتوان به وجود مثالی غیر نفس و بدن قائل شد؛ د) روش اثبات نفس و بدن و ماهیت آندو و احکام آنها، میان فیلسوفان غرب و مسلمان تفاوت دارد.
با بررسی مجموع رویکرد و رهآوردهای فلاسفۀ اسلامی دربارۀ ماهیت نفس و ارتباط آن با بدن میتوان گفت: دوگانهانگاری در فلسفۀ اسلامی چهار ویژگی بهنحو مانعةالخلو دارد: 1. پذیرش وجود مستقل هریک از نفس و بدن (ملاصدرا، 1981، ج8، ص25)؛ 2. پذیرش غیریت نفس و بدن (همان، ص285)؛ 3. اعتقاد به تباین ذاتی آندو (ابنسینا، 1375، مقاله پنجم، فصل8، ص355)؛ 4.قبول تعامل دوجانبه بین آندو (همان). اگر فیلسوفی هر چهار مورد این خصوصیات را با هم بپذیرد، آن را دوگانهانگار حداکثری اصطلاحگذاری میکنیم و اگر صرفاً مورد دوم و چهارم را قبول داشته باشد، دوگانهانگار حداقلی است.
ب) وحدتانگاری: نظریات وحدتگرایانه در فلسفۀ غرب دو گونه است: ایدئالیستی و ماتریالیستی. قسم اخیر به چند دسته تقسیم میشود: رفتارگرایی (behaviorism)، کارکردگرایی (Functionalism)، اینهمانی نوعی (the type identity theory)، این همانی مصداقی (the token identity theory). هریک از این اقسام زیرشاخههایی دارند که به علت عدم ارتباط با موضوع به آنها نمی پردازیم. وحدتانگاری در کارکرد ماتریالیستی آن به دیدگاههایی اطلاق میشود که حالات و صفات نفسانی را به واکنشهای فیزیولوژیکی یا رفتاری کاهش میدهند (همان، ص67-68). این تئوریها عملاً منجر به حذف روح میشوند.
در فلسفۀ اسلامی مفهوم وحدت از معقولات ثانی فلسفی است و تعریف آن، همانند وجود، بدیهی است. حکما وحدت را دو قسم می دانند: حقیقى و غیر حقیقى . واحد حقیقى به واحدى گفته مىشود که در آن، اتصاف ذات واحد به وحدت لذاته بوده و برحسب تعقل و وجود خارجی توقف بر مقابله با کثرت ندارد (آشتیانی، 1382، ص207 تعلیقه). این نوع وحدت مشرف بر کثرت است (جوادی آملی، 1375، ج7، ص260) و بر دو قسم است: یا ذاتى است که عین وحدت است و یا ذاتى است که متصف به وحدت است. واحد به وحدت غیر حقه به دو بخش تقسیم مىشود:
الف) واحد بالخصوص یا واحد عددى، که بر دو دسته است: 1. از حیث طبیعت معروضه انقسام نمىپذیرد که از سه حال بيرون نیست؛ یا خود مفهوم وحدت است و یا خود مفهوم وحدت نیست که بر دو قسم است؛ یا قابل اشارۀ وضعیه است و یا قابل اشارۀ وضعیه نیست؛ 2. از حیث طبیعت معروضه، انقسام را مىپذیرد که بر دو قسم است: یا بالذات انقسام را مىپذیرد و یا بالعرض.
ب) واحد بالعموم: 1. واحد بالعموم مفهومى: یا واحد نوعى است یا واحد جنسى است؛ 2. واحد بالعموم وجودى که به معناى سعۀ وجودى است و به آن، کلى سعى و وجود منبسط نیز اطلاق مىشود. قسم دوم وحدت غیر حقیقی (مقابل وحدت حقیقی)، به وحدتی گفته میشود که بالعرض به وحدت متصف میگردد. این نوع وحدت به اختلاف جهت وحدت تغییر مىکنند (ر.ک: شرح منظومه، ج2، ص389).
مراد از وحدتانگاری در بحث نفس و بدن، وحدت حقیقی، از قسمی که ذات متصف به وحدت میشود، است و سایر اقسام از محل بحث بيروناند. بنابراین، وحدتانگاری در فلسفۀ اسلامی برخلاف استعمال آن در غرب، وجود روح را میپذیرد و یک رویکردِ ایجابی است تا رویکرد سلبی و فروکاهشی در فلسفۀ غرب.