انسان در پزشکیانسان شناسیانسان شناسی فلسفیهستی شناسی

تاثیر تفکر تشکیکی در رویکردهای طبی ابن سینا

بخشی از مقاله« تاثیر مبانی فلسفی طب ابن سینا»، احمد شه گلی ، فصلنامه روش شناسی علوم انسانی، شماره 74-75، ص126تا145

حکمای اسلام در نگرش تشکیکی به کثرات جهان اتفاق نظر دارند اما در تبیین حقیقت آن رهیافت­های متفاوتی وجود دارد. مراد از رویکرد تشکیکی،[4] نگرشی که در آن موجودات و پدیده­های دارای درجات و مراتب مختلفی هستند به گونه­ای که برخی علت، شدید، کامل، متقدم، افضل، اشرف و برخی دیگر معلول، ضعیف، ناقص، متاخر، اسفل و اخسّ هستند.

نگرش تشکیکی در طب سینوی صورت­های مختلف دارد مبنای آن در فلسفه وی وجود دارد لذا به اقتضای بحث به این مبانی اشاره می شود:

الف) تشکیک در مراتب عالم

از دیدگاه ابن­سینا، «طبیعت» قوه مدبره بدن است که شامل ارکان، امزاجه، اخلاط، اعضاء، قوا، ارواح و افعال است و نفس ناطقه توسط روح بخاری به تدبیر بدن می­پردازد. ابن­سينا برای پاسخ به معضل چگونگی ارتباط نفس با بدن از طريق روح بخاري وارد می­شود. (ابن سینا؛ النفس من كتاب الشفاء؛ مقاله پنجم، فصل 8) روح بخاري، جوهري است كه از جهت لطافت به نفس و از جهت جسميت و ویژگی­های جسمي با بدن تناسب دارد.(همان) یکی از مبانی بنیادی طب سینوی مسئله «روح بخاری» است. روح بخاري جسمِ لطيف ِ گرم و سيال و بخارگونه­اي است كه از اخلاط اربعه متكون مي­شود. از اخلاط اربعه دو چيز به وجود مي آيد، جسم لطيف كه همان روح بخاري است. جسم متکاثف كه ساير اعضا بدن را تشكيل مي­دهد.( ابن سینا؛ الشفاء- الطبيعيات؛ ج‏3، المقدمة كتاب الحيوان، ص 17، القانون؛ ج1، ص 302) روح بخاري از جهت لطافت با نفس ارتباط دارد و از جهت تكون از اخلاط داراي خصوصيات مادي است با بدن ارتباط دارد.[5]

زمانی که عناصر با همدیگر ترکیب می­شوند به گونه ای که به حد اعتدال برسند، اصطلاحاً بدن متکون می­شود و نفس نیز به وجود می آید.

«فقد صح ان النفس تحدث کلما یحدث البدن الصالح لاستعمالها ایاه و یکون البدن الحادث مملکتها و آلتها» ( ابن­سینا؛ النجاه؛ ص375)

بر اساس نظریه ابن­سینا، حدوث نفس مشروط به حدوث بدن، حدوث بدن مشروط به حدوث مزاج، حدوث مزاج نیز مشروط به تفاعل و تعادل بسائط اولیه است. (ر.ک: ابن سینا؛ النفس من کتاب الشفاء؛ ص 304 و 1373، ص107 ) با پیدایش مزاج مناسب عقل فعال باذن باری تعالی صورت نفس را به بدن مستعد اعطا می­کند.

بدین ترتیب در قوس نزول فیض از ناحیه واجب تعالی به عقول و از عقول به آخرین عقل که به عقل فعال موسوم است افاضه می شود. و بر اساس استعداد و قابلیت به نفس ناطقه و از نفس ناطقه به روح بخاری و سپس به بدن عنصری سرایت می­کند. اطباء نیز به تبعیت از ابن سینا مراتب طولی عالم را پذیرفته اند و در مباحث طبی استفاده کرده­اند.(عقیلی، خلاصه الحکمه،ج1، ص32-33)

ب) تشکیک در مزاجِ انواع

در جهان بینی قدما کائنات از عناصر اربعه به وجود آمده­اند. از نسبت عناصر و کیفیت ترکیب آنها با همدیگر «مزاج » به وجود می­آید. مراتب جمادات، نباتات، حیوانات و انسانها از لحاظ کیفیت ترکیب عناصر متفاوت است. مراتب جمادی به علت دوری از اعتدال در پایین­ترین رتبه قرار دارند. اشرف مراتب جمادات، اخسّ ِمراتب نباتی است و بین نبات و حیوان مرتبه ای است که از برخی از جهات به جماد و از برخی جهات به نبات شباهت دارد. تا حد واسط و برزخ این مراتب تکمیل نشود مرتبه بعدی شکل نمی گیرد؛ زیرا طفره محال است. اشراف مراتب نباتی نیز اخسّ مرتبه حیوانی است. در بین حیوانات نیز اعلی مرتبه حیوانات به انسان نزدیک­تر است و از اعتدال مزاج بیشتری برخوردار است. در بین مراتب انواع، نوع انسانی معتدل­ترین مزاج و اشراف و افضل انواع است. فضیلت حیوان بر نبات به اعتبار تعلق نفس حیوانی، فضیلت نبات بر جماد به اعتبار تعلق نفس نباتی و فضیلت جماد بر بسائط به اعتبار ترکیب و صدور افعال خواص و منافع است. برتری انسان بر سایر انواع نیز به علت تعلق نفس ناطقه و اشتمال بر آثار و خواص مراتب حیوانی نباتی و جماد است. (عقیلی خراسانی؛ خلاصه الحکمه؛ ص11) مزاج انسان در بین انواع اعدل امزجه و میزان سایر مزاج­ها است. (همان، ص43)

ج) تشکیک در مزاج افراد انسانی

مزاج افراد نوع انسانی نیز به حسب شرایط و عوامل مختلف درجات متفاوتی دارد. در بین نوع بشر مزاج انسان کامل که مصداق تام آن حقیقت «محمدیه» است اشراف اعدل و افضل امزجه است. ( همان، ص43) انسان نیز به حسب اسباب و شرایط مزاج های گوناگونی دارند.

د) تشکیک در اعضاء

اعضاء و اجزاء بدن نیز مراتب و درجات متفاوتی دارند. هر عضوی که خواص و کارکرد بیشتری داشته باشد اشراف و افضل از سایر اعضاء است.(جرجانی؛ ذخیره خوارزمشاهی؛ ص59) سه عضو رئیسه­ی بدن بنام قلب، مغز و کبد اشراف از سایر اعضا بدن هستند. بین برتری و فضیلت قلب و مغز اختلاف نظر وجود دارد که ابن­سینا قلب را اشراف اعضا بدن می­داند.

«کان القلب عضواً رئیسیا اجل کل رئیس و اشرفه (ابن سینا؛ القانون ؛ ج3، ص54) لان القلب اشراف کثیرا من الدماغ. (ابن النفیس، شرح تشریح قانون، 110)

بحث اشرف اعصاب ( همان ، ج1، ص82) اشراف ادویه (همان ، ص432) و تقسیم اعضا بدن به رئیس و مرئوس و خادم و مخدوم (همان) اشراف اخلاط( همان)( عقیلی خراسانی ؛ خلاصه الحکمه؛ صص58-62) مبتنی بینش تشکیکی و نگرش تفاضلی به اشیاء است.

ه) تشکیک در قوا

ابن­سینا نفس را غیر از قوا می­داند و به قوای متعدد قائل است یکی از دلایل ابن­سینا بر این مساله قاعده الواحد است.( ابن­سینا؛ النفس من کتاب الشفاء؛ صص 54-45) از نظر ابن­سینا رابطه نفس با قوا، رابطه علّی و معلولی است؛ یعنی نفس فاعل و مسخِّر قواست و قوا مسخَّر و معلول نفس­اند. (همان)

ابن­سینا قوا را سه دسته می­داند: قوای انسانی، حیوانی، نباتی. قوای انسانی دو دسته اند: قوه نظری و عملی. قوای حیوانی به دو دسته تقسیم می شوند: قوای مدرکه و محرکه. قوای مدرکه، یا مدرک حواس ظاهر است.(مثل قوای لامسه، باصره،سامعه، شامه، ذائقه) یا مدرک باطن(حس مشترک، خیال، وهم، حافظه، متصرفه) قوه محرکه نیز به قوه باعثه و فاعله تقسیم می­شود. نفس نباتی نیز دارای سه قوه غاذیه، نامیه، مولده است. (ر.ک: همان، ص 73 _ 279) قوای ادراکی انسان سه تا است 1. قوای حسی 2. قوه خیال 3. قوه عاقله

قوای انسانی بر حیوانی، قوای حیوانی بر نباتی تقدم و فضلیت دارد. قوه عاقله بر قوه خیال، قوه خیال بر قوای حسی و حکمت نظری بر حکمت عملی برتری دارد.

منبع
« تاثیر مبانی فلسفی طب ابن سینا»، احمد شه گلی ، فصلنامه روش شناسی علوم انسانی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا