تاثیر محل زندگی افراد در آراء و اندیشه های آنان
بخشی از مقاله«نقش عوامل غیر معرفتی موثر در شکل گیری معرفت از دیدگاه ابن خلدون و شهید مطهری»، احمد شه گلی، کردی اردکانی، مجله ذهن، شماره 85، ص 159-162
محل زندگی و زیستگاه دانشمند یکی از عواملی است که تاثیرات زیادی بر روند تحولات معرفتی وی دارد. زیستگاه دانشمند جامعه ای است که عالم در آن رشد و نما می کند و از وضعیت فرهنگی، هنر، آداب و عقاید و همه شئونات مربوط به یک جامعه متاثر می شود.
در روان شناسی احساس و ادراک یکی از علل خطاهای ادراکی را عوامل فرهنگی و زیستی می دانند. مثلا خطای مولر-لایر در فرهنگ های غربی بیشتر از فرهنگ های غیر غربی است. دلیل آن هم آن است که در فرهنگ های غربی اشیاء زاویه دار بسیار است. (محمود پناهی شهری، روان شناسی احساس و ادراک، ص230)
به اعتقاد استاد مطهری اگر فقیهی همیشه در گوشه خانه یا مدرسه بوده و او را با فقیهی مقایسه شود که وارد جریانات زندگی شده است هر کدام به نحو بخصوصی استنباط میکنند به عنوان مثال فقیهی که در شهری مثل تهران بزرگ شده که در آن آب کر و جاری فراوان است این شخص با سوابق زندگی شخصی خود وقتی به سراغ اخبار و روایات می رود یک طوری استنباط میکند که خیلی مقرون به احتیاط است ولی همین که یک سفر به خانه خدا میرود و وضع طهارت و نجاست و بی آبی آنجا را می بیند نظرش در باب طهارت و نجاست عوض میشود. (مطهرى، ده گفتار، ص130 ) از دیدگاه استاد مطهری مطالعات احوال و عقايد و روحيه ملل مختلف ثابت كرده كه همواره طرز افكار و تمايلات و احساسات هر مردمى متناسب است با منطقه جغرافيايى زندگانى آنان، مثلًا مردمى كه در مناطق حارّه زندگى مىكنند با مردمى كه در ساير نقاط زندگى مىكنند روحیه متفاوتی دارند. (مطهرى، مجموعهآثار، ج6، ص402)
ابن خلدون نیز در تحلیل برخی از مسائل به تاثیر زیستگاه افراد در شکل گیری اندیشه و باور وی توجه داشته است. از دید ابن خلدون بادیه نشینان به خیر و نیکی نزدیکترند زیرا فطرت آنان به حالت نخستین باقسیت ولی شهرنشینان بخاطر غوطه ور شدن در انواع لذتها و نعمت ها و تجمل پرستی و روی آوردن به سوی شهوت های دنیوی آن فطرت نخستین دچار ضعف شده و عادات زشت جایگزین آن شده است.(ابن خلدون، مقدمه، ج1، ص231)
ابن خلدون معتقد است شهرنشینان نسب به بادیه نشینان از هوشمندی و زیرکی بیشتری برخوردارند و علت این امر نه بخاطر اختلاف در حقیقت انسانیت و اختلاف عقول بلکه به سبب فراگرفتن ملکات نیکو به سبب رواج صنایع و آداب و رسوم و… است زیرا بادیه نشینانی نیز هستند که فطرتا در بالاترین مراتب فهم و خردمندی اند ولی آنچه منشا هوش شهریان است رونق صنایع و طرز تعلیم و… است.(ابن خلدون، مقدمه ، ج2، ص878-881)
از دید ابن خلدون از ملتهای پیش از اسلام دو قوم بزرگ که به علوم عقلی توجه داشته اند ایرانیان و رومیان بوده اند و علت رونق علوم عقلی در میان این دو قوم عمران و تمدن بزرگ در میان آنها بوده است.(همان، ج2، ص1001) همچنین علت اینکه دانش پزشکی در کشور های اسلامی رو به نقصان رفته آن است که پیشرفت و عمران متوقف شده است و پزشکی از علومی است که جز در مهد تمدن و تجمل خواهی پیشرفت نمی کند.(همان، ج2، ص1033) یکی از اموری که در اندیشه استاد مطهری مورد توجه قرار گرفته، توجه به زمینه های اجتماعی در شکل گیری باور و معرفت است. استاد مطهری در عین پذیرش تاثیر انسان از شرایط و محیط اجتماعی، تفکر عده ای که بینش و فکر را محصول رابطه خاص هر فرد با محیط طبیعی و اجتماعی او میدانند، نمی پذیرد. بر خلاف تصور آن ها انسان دارای یک پایگاه آزاد اندیشی است که می تواند خود را از هر تاثیر مستقل نگه دارد. (مطهری، مجموعهآثار، ج2 ، ص 228 )
استاد مطهری فرآیند تکون معرفت دینی نیز بی تاثیر از فضای حاکم بر دوره نمی داند ایشان این فرآیند را رو به رشد می داند البته این رشد می تواند حاصل اجتهاد عالمان و تلاش علمی( عامل معرفتی) یا متاثر از عوامل اجتماعی(عامل غیر معرفتی) باشد. (مطهرى، مجموعهآثار، ج3، ص201-202 ) از دیدگاه استاد مطهری جوّ اجتماعى و فضای جامعه به طور مستقيم بر روى عقايد، تاثیر نمی گذارد بلکه تأثير غيرمستقيم دارد. جوّ فاسد اجتماعى جوّ روحى را فاسد مىكند و جوّ فاسد روحى زمينه رشد انديشههاى متعالى را تضعيف و انديشههاى پست را تقويت مىكند.(مطهرى، مجموعهآثار، ج1، ص 568)
ابن خلدون با توجه به نقش محیط زیست در رنگ و اخلاق و دیانت و… معتقد است افرادی که در اقلیم های معتدل زندگی می کنند از نظر جسم و رنگ و اخلاق و دیانت بهتر از اقالیم دیگر هستند او معتقد است که «حتی نبوتها و پیامبران بیشتر در این اقلیم ها بوده اند و در اقلیم های جنوبی و شمالی از بعثتی اطلاع نداریم زیرا پیامبران و فرستادگان خدا مخصوص به کاملترین افراد نوع بشر از لحاظ آفرینش و خوی بوده اند… و این برای آن است که انچه پیامبران از نزد خدا می آورند مورد قبول واقع شود و دعوت انان رواج گیرد و ساکنان این اقلیم ها بسبب زیستن در محیط معتدل کاملترند.(ابن خلدون، مقدمه، ج1، ص150) همچنین ابن خلدون معتقد است صقالبه به سبب آنکه از اعتدال دورند به هیچ نبوتی آشنایی ندارند و به هیچ شریعتی روی نمی آورند مگر گروهی از انان که در کنار مناطق معتدل زندگی می کنند مانند حبشیان که در مجاورت یمن می باشند و به دین مسیحیت روی می آورند.( ابن خلدون، مقدمه، ج1، ص151-152)
وی همچنین معتقد است کسانی که در کوهستان های سرد زندگی می کنند در اندیشیدن در فرجام امور زیاده روی می کنند به گونه ای که برخی از مردم آن شهر ها غذای دو سال بعد خود را ذخیره می کنند همچنین مردم مناطق گرمسیر دچار شادی و فرح و سبکسری هستند. به طور کلی از دید وی هوا در اخلاق بشر تاثیر گذار است(ابن خلدون، مقدمه، ج1، صص157-158)
در باب رابطه معرفت با مبنای هستی شناختی در جامعه شناسی معرفت دو الگوی کلی وجود دارد: الگوی علی، تعینی، کارکردی و خطی از جامعه-معرفت و الگوی ارگانیکی، تعاملی، ارتباطی و نمادین از جامعه و معرفت. مارکس، انگلس بیشتر بر الگوی اول تاکید دارند. ولی استاد مطهری الگوی دوم را می پذیرد. در رابطه ارگانیکی با حفظ استقلال اجزاء، رابطه جزء با کل وحدت و همبستگی دارد. مهمترین بحثی که دیدگاه استاد مطهری را از دورکیم، مارکس و مانهایم جدا می کند، تعین اجتماعی معرفت است. از دید وی جامعه و فرد هر دو اصالت دارند و بر یکدیگر تاثیر گذارند. جامعه بر فرد اثر دارد ولی این اثر گذاری باعث جبر اجتماعی نمی شود بلکه در واقع شرایط اجتماعی، افکار خاصی را بر انسان القاء می کند ولی در نهایت انسان با عقل و اندیشه و اختیار خود دست به گزینش می زد و راه خود را انتخاب می کند. (یقینی پور،1392، 82-86)