
نفی علم دینی از طریق تمایز علوم به روش
بخشی از مقاله« ارزیابی ادله انکار علم دینی» ، احمد شه گلی، فصلنامه مطالعات معرفتی،شماره 83، ص339
سروش پس از اینکه امکان علم دینی را از طریق موضوع محال میداند، امکان تحقق علم دینی را از طریق روش نیز انکار میکند. از دیدگاه سروش علم قائم به روش است و اگر روش نداشته باشد باقی نخواهد ماند روش ها موافق میل ما نتیجه نمیدهند. روش هیچگاه دینی نمیشود بلکه اثبات دین محتاج روش است.(سروش، 1384: 58) روش علم نیز مانند موضوع علم امری غیر اختیاری است؛ ما برای رسیدن به این حقیقت که چیزی نتیجه چیز دیگری هست یا نیست، روشهای مختلفی، مانند اختیاری، اعتباری، قراردادی و ابتکاری نداریم، در واقع این جهان، مقدمات و نتایج را با راه های معینی به یکدیگر وصل میکند. مقدمات در این عالم زاینده نتایج اند و روش چیزی غیر از این نیست. روش عبارت است از کشف این معنا که مقدمات چگونه و از چه مسیری به نتایج منتهی میشوند. اگر روش ها در اختیار ما باشد در این صورت به یک نسبیت میرسیم بنابراین در مقام ثبوت و نفس الامر یک روش درست است و اگر آن یکی را کشف کردیم، دیگر اسلامی و غیر اسلامی ندارد.(همو، 1385: 346 – 345)
ارزیابی
- ادعای تجربی بودن علوم انسانی، نه بین است و نه مبین. با این حال سروش و نیز دیگران برای این ادعا دلیلی ذکر نکرده اند. تجربی دانستن روش علوم انسانی، عمدتاً ریشه در اندیشه ای دارد، که تجربه را ملاک سنجش قرار می دهد و امور فرا تجربی را نفی می کند. با این حال امثال سروش اگر چه منکر امور فرا تجربی نیستند اما متاثر از اندیشه های پوزیتیویستی هستند. سروش روش های عقلی و غیر تجربی می پذیرد اما معتقد به انحصار روش علوم انسانی در تجربه است. اکنون باید پرسید به چه دلیل روش علوم انسانی لزوماً تجربی است؟ آیا این ادعا بر اساس رویکرد رایج دانشمندان علوم انسانی است یا رابطه حقیقی بین علوم انسانی و تجربه وجود دارد به گونه ای که عقلا غیر از روش تجربی،روش دیگری صحیح نیست؟ حقیقت این است که رابطه تجربه با علوم انسانی بیش از آنکه مبتنی بر ادله قطعی باشد، بیانگر توافق و گرایش اکثری دانشمندان علوم انسانی است. توافق اکثری دانشمندان علوم انسانی بر تجربی بودن علوم انسانی، ریشه در مبانی معرفت شناسی و فلسفی دارد. وقتی تلقی از انسان صرفاً محصور در ابعاد مادی شود، به طور طبیعی روش بحث درباره انسان نیز منحصر در امور تجربی می شود. زیرا موضوع علم ، روش آن را نیز تعیین می کند. موضوع مورد مطالعه انسان مادی است و روش آن نیز تجربه و حس است. وقتی موضوع مورد مطالعه انسان ذوابعاد و دارای ساحت های متعدد باشد. در این صورت به تناسب ساحت ها و ابعاد مختلف روش نیز متعدد می شود. متناسب با روش مادی، روش تجربی و متناسب با ساحت تجردی، روش عقلی بکار می رود.
- اگر علم را در گزارههايي که با روش تجربي اثبات ميشوند، منحصر شود در این صورت، معارفي که در قرآن وجود دارد به این معنا «علم» نخواهد بود، زيرا با روش تجربي اثبات نشده است. در اين صورت، علم ديني به معناي معرفتي تجربي دربارة موجودات محسوس که از منابع ديني استفاده شده باشد نخواهيم داشت، زيرا هرچه از راه تجربه به دست آيد «علم» خواهد بود، خواه دين هم آن را تأييد کند يا خير و در مقابل، هرچه از راه منابع ديني به دست آيد «علم» نخواهد بود، اما اگر محور تعريف علم را به جاي روش آن، بر موضوع آن قرار داده، قيد «روش تجربي» را در تعريف آن زائد بدانيم، در اين صورت علم ديني هم خواهيم داشت؛ و آن در صورتي است که واقعيتي محسوس (مانند تعداد سيارههاي منظومه شمسي) را از گفتار صادق مصدَّقي مانند جبرئيل، پيامبر ـ صليالله عليهوآله ـ، يا امام معصوم ـ عليهالسلام ـ کشف کنيم. ( مصباح یزدی، 1392: 68-69)
برخی از علوم با اینکه موضوع واحد دارند از روش های متفاوتی استفاده میکنند. به عنوان مثال علم پزشکی یک علم رایج است که روش های تبیین و اثبات و درمان بیماری در مکاتب مختلفی طبی متفاوت است. به عنوان مثال روش درمان در طب تجربه است اما مصادیق مختلفی دارد. طب اخلاطی که از طریق اخلاط و مزاج به تبیین و درمان بیماری میپردازد و طب آلوپاتیک از طریق آزمایش و دارو و بر مبنای ملکول و سلول به تشریح میپردازد و طب هومیوپاتی از طریق مشابه درمانی به درمان میپردازد. بیش از صد روش درمانی وجود دارد با این حال همه آنها جزء روشهای تجربیاند. همچنین در علم روان شناسی نیز مکاتب مختلف، روشهای متفاوت و گاه مخالفی را برای تبیین مبانی خود بکار می گیرند. بنابراین دلیلی بر انحصار روش علوم در یک روش محدود وجود ندارد. از روشهای گوناگون میتوان مسائل یک علم را اثبات کرد.