انسان و طبیعتمعارف و دین شناسی

سبک زندگی تصرف تعرض آمیز در طبیعت

بخشی از مقاله« قرآن و سبک زندگی تصرف تعرض آمیز در طبیعت »، احمد شه گلی، مجله معارف قرآنی ،ص36

دستاوردهای تکنولوژیکی غرب مبتنی بر تصرف تعرض آمیز و تغییرات گسترده­ای است که نسبت به جهان دارد. این تغییرات در صورت و سیرت انسان و جهان شکل گرفت و حاصل آن پیدایش عالم و آدم غربی شد. جهان بینی اسلامی نیز برخی از تغییرات را مجاز و ضروری می­داند اما حدود و احکامی برای آن مشخص می­کند. تغییرات شکل گرفته در این دو تمدن اگرچه در ظاهر فیزیکی آن ها اشتراکاتی وجود دارد اما به طور بنیادینی در غایات و مبادی و کیفیت و کمیت ورود به ساحت اشیاء با یکدیگر تفاوت دارند.

ظهور مسائل مستحدثه(نظیر: شبیه سازی و مهندسی ژنتیک) پرسش­های نوینی را به وجود آورده است. تصرفات گسترده و بدخیم انسان در طبیعت، بشر را با چالش­های اساسی روبرو کرده است. امروزه طبیعت با بحران­های جدی و چند جانبه روبرو است که معلول تغییرات بشر در طبیعت است. این تغییرات صرفاً یک تغییر محیطی ساده نیست بلکه ابعاد آن جهان بینی، روان و اخلاق انسان را تغییر می­دهد و تلقی ما را از مفهوم حیات، و تصورات مربوط به سرشت انسان را نیز دگرگون کرده است(ریفکین، 1383، ص27). این بحران­ها، پرسش­های نوینی را در برابر انسان مدرن قرار داده است. بسیاری از تصرفات مدرن در طبیعت که رویکرد غربی در تسخیر طبیعت دارد، از جهت آثار و لوازم، غایات و مبادی تغییر مستلزم امور نامطلوب است. همه تصرفات مدرن از یک سنخ نیستند و از این جهت مشمول حکم واحد قرار نمی­گیرند. اما از آن جهت که نوع تصرفات امروزی یک تفاوت جوهری با گذشته دارد و حکایت از تغییر نگرش بشر به عالم می­کند و تصرفات او نیز نوعی تعامل قهرآمیز و استثمارگرانه با طبیعت است نه همدلانه و هماهنگ. لذا می­توان این موضوع را از منظر دیگری بررسی کرد. برخی از تصرفات مدرن به لحاظ ذات تغییر متصف به مدح و ذم نمی­شوند بلکه بر اساس آثار و لوازم، غایات و مبادی تغییر مستلزم امور نامطلوب است. برای بررسی این مسئله ابتدا از آغازگر این تغییرات سوال می­کنیم؛ این نحوه از مواجهه سلطه جویانه با خلقت الهی از ناحیه چه تمدنی آغاز شد؟ به عبارت دیگر پیشگامان تعامل امروزی با طبیعت چه کسانی بوده­اند؟ این سوال در فهم ما از مسئله کمک می­کند. غرب آغازگر نگرش کمّی و حسابگرانه به عالم است. جهان غرب تلقی خاصی از عالم دارد که دروازه ورود به آن با چنین تصرفاتی آغاز می­شود. غرب نحوه زیستنی را در عالم جستجو می­کند که راه تحقق آن از راه تصرفات سلطه جویانه است.

«قرن هاست انسان مدرن که در آغاز در غرب خانه داشت و سپس به تدریج در دیگر قاره­ها دامن گسترد، به نام ترقی، پیشرفت مادی، توسعه اقتصادی، و دیگر خدایان و آرمان های دروغین قرن نوزدهم به تخریب این سیاره پرداخت؟»(نصر، دین و بحران زیست محیطی، ص78)

او برای نیل به بهشت وهمی و اهداف دنیوی شروع به انجام تغییرات جوهری در جوهر طبیعت کرد و در راه عمارت دنیا انواع لطایف و حیل را به کار گرفت و صورت و سیرت طبیعت را بر وفق تمایلات نفسانی خود صورتگری نمود(أَتَبْنُونَ بِكُلِّ ريعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ)(شعرا/128).[1] ذات مدرنیته در تغییر صورت اشیا است. اگر رویکرد تغییری مدرنیته، از آن سلب شود؛ عالم مدرن، همچنان به دوران سنتی باقی خواهد ماند. آنچه سبب پیدایش دنیای مدرن شد، تغییرات بنیادینی بود که در جهان شکل گرفت که البته این تغییرات حاصل تغییر در جهان بینی و نگرش به هستی است و متناسب با تغییر جهان بینی، جهان عینی نیز مسانخ با آن شکل گرفت(كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ)(اسرا،84).

سوال بعدی اینکه بشر غربی در چه وضعیتی به تغییرات گسترده جهان رو آورد؟ غرب زمانی به این نحوه حیات رسید که معنویت را قربانی امور مادی کرد. او خدا را از صحنه زندگی حذف کرد و به جای آن شیطان ، طاغوت و نفس اماره را حاکم کرد(وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرين)(الزخرف/36). آنان برای رسیدن به متاع قلیل دنیا سرمایه عظیم آخرت را به ثمن بخس فروختند(وَ آثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا)(نازعات/38) خداوند نیز بهره­گیری از همان متاع قلیل را برای آنان همراه عذاب و نقمت گردانید(ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِبَغْيِهِمْ)(انعام/146). «انسان مدرن که برای بدست آوردن زمین، از آسمان روی گرداند، اکنون زمین را هم به دلیل نداشتن آسمان از دست می­دهد.»(نصر، دین و بحران زیست محیطی، ص78) جهان غرب چون از تغییر جان خود عاجز است، به تغییر جهان روی می­آورد. او به جای اینکه به عمارت جان بپردازد به کلی از ساحت حقیقی خویش غافل شده و به عمارت جهان مشغول شده است. به اعتقاد رنه گنون پژوهش­های عملی در غرب به وجود نیامد مگر؛ در حد اعلای مخالفت با معنویت و به دست مردمانی چنان مستغرق در مادیات که ورای ماده چیزی به ادراکشان نمی­آید(رنه­گنون، بحران دنیای متجدد، ص122). وقتی منشأ پیدایش تصرفات بدخیم بشر؛ اعراض از آخرت شد؛ انگیزه تصرف نیز توسعه بعد مادی، اشباع غرایز حیوانی، تنوع طلبی و تکثر گرایی افسار گسیخته است. تصرفات و توسعه­هایی که در غرب صورت گرفته در راستای آخرت و کمال اخروی انسان نبوده است. روش غرب در تغییر طبیعت نیز کاملاً حسابگرانه، مادی، کمیتی، استثماری و مبتنی بر نظام­های سرمایه­داری و معاملات ربوی است. غرب با خوانشی جبّارانه و جائرانه از طبیعت سبب احتضار طبیعت شده است. علت اینکه چنین تصرفاتی در تمدن اسلامی شکل نگرفت این بود که از دیدگاه دانشمندان اسلامی، پدیده های طبیعت، چیزی جزء آیات خداوند نیست و اسلام نیز از دیدن طبیعت به عنوان چیزی جزء آیات خداوند ابا دارد(نصر، دین و بحران زیست محیطی، ص103). غایت این تصرفات توسعه اقتصادی است و غایت توسعه اقتصادی نیز تمتع هرچه بیشتر از لذایذ دنیوی است. حال آن که در اسلام این تمتع با حیوانیت بشر ملازمه دارد ، نه با ابعاد انسانی(وَ الَّذينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ)(محمد/12). آیات قرآن صراحتاً این تمتع را نتیجه کفر بشر می­داند زندگی بشر امروز در مغرب زمین خود تفسیر عینی این آیات است و ادراک این معنی با کمی تحقیق و تدقیق برای همه ممکن است(آوینی، توسعه و مبانی تمدن غرب، ص56).

در اثر تغییرات مستمری که بشر در طبیعت اعمال می­کند، عرصه حیات بشر از جلوه­های زیبای طبیعت خالی شده و با ورود گسترده ماشین آلات، آیات الهی در حیات بشر به محاق رفته و جای آن را به ابزارها و صنایع بی روح بشری داده است. همان گونه که در جهان بینی توحیدی جهان آیه و نشانه خداست و مشاهده طبیعت انسان را به آیات حق فرا می­خواند در جهان مدرن نیز جهان منبع عظیمی از ذخائر و انرژی است که در خدمت رفع هر چه بیشتر نیازهای مادی و لذت­های حیوانی است. آنچه از طبیعت امروزه در معرض و مرآی ما قرار دارد جلوه­های کم فروغ و کم سوی طبیعت است که فاقد معرفت آیه­ای است. انس انسان مدرن با محیط­های مصنوعی، سبب شده تا طبیعت به عنوان مرجعی برای تجلی آیات الهی، از مرئی و منظر بشر، غایب شود و به جای آن انبوه ماشین آلات فاقد هویت قرار گیرد و بشر با جایگزینی صنایع الهی به صنایع بشری، از آیات الهی اعراض کرده است(وَ ما تَأْتيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آياتِ رَبِّهِمْ إِلاَّ كانُوا عَنْها مُعْرِضينَ)(انعام/24). آیت الله جوادی در مورد تاثیر زندگی صنعتی می­فرماید:

«جامعه‏اي كه در تمام شئون صعود و هبوط خود با همين وسائلِ صنعتي فاقدِ هويّت به سرمي‏برد و هيچ‏گونه آثار وحدت حقيقي، معلوليت، مخلوقيت و سنّت الهي را در متن چنين صنعتي مشاهده نمي‏كند، متدرجاً از شهود سنّت الهي محروم و از ادراك وحدت، هستي، معلوليت و مخلوقيت و در نتيجه از نگاه به نظام فاعلي و غايي محجوب خواهد بود.اُنْسِ مستمرّ به حيات صنعتي نه تنها اشتغال به طبيعت را به همراه دارد بلكه اعراض از فراطبيعي لازمه چنين اشتغال گسترده به طبيعت است، و حتي بالاتر موجب بينش صنعتي و تكنولوژيكي و ماشيني به انسان خواهد بود، قهراً حيات انسان از منظر مبتلايان به انغمار در صنعت و از ديدگاه لاهيانِ به طبيعت همان حيات يك موجود صناعي خواهد بود و روشن است كه هيچ خبري از فطرت در موجود صنعتي نيست و هيچ اثري از آن در موجود ماشيني وجود ندارد»( جوادی آملی ، فطرت در قرآن، صفحه 53)

تغییرات انسان معاصر در طبیعت از آنجا که ناشی از جهل به طبایع اشیا و طمع به ذخائر آنها است سبب تخریب و تشویه خلقت الهی می­شود و صورت اشیا را از مرتبه احسن و اتقن به مراتب نازل­تر تنزل می­دهد. حاصل این تصرفات تحکم آمیز بحران­های عظیم و استیصال آوری است که امروزه کل عرصه زیست بشری را تهدید کرده است. از وجود چنین بحران­های عظیم و فاجعه باری، می­توان دریافت که حرکت تصرفی بشر در طبیعت در مجرای صحیح خود صورت نگرفته و با ملاک­های یاد شده منطبق نیست. تصرفاتی که بشر انجام داده هیچ گاه مطابق نیازهای اصیل انسانی نبوده بلکه انگیزه و غایت این تصرفات در خوشبینانه­ترین حالت در خدمت توسعه بعد مادی انسان بوده است. اندیشمندان غربی مانند دکتر کارل متفطن عدم رشد اکتشافات علمی بر اساس نیازهای واقعی انسان شده­اند:

«استفاده عملی از اکتشافات علمی در زندگی روزانه وضع دنیای مادی و روانی ما را به کلی دگرگون ساخته است و این تحولات در موجودیت ما نفوذ عمیقی کرده است بدین جهت برای ما زیان بخش گشته که بدون توجه به احتیاجات آدمی به کار رفته است»(کارل، انسان موجود ناشناخته، ص31).

عدم تناسب این گونه از تغییرات با نیازهای حقیقی سبب شده که هر چه جوامع صنعتی­تر می شوند امور اخلاقی و معنوی کمرنگ­تر، فساد و افول ارزشها بیشتر شود. عدوانی بودن تصرفات امروزی بشر از طریق آیات فراوانی از قرآن می­توان اثبات کرد. یکی از این آیات، آیه 205 سوره بقره است: «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى‏ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ» «تَوَلَّى» به معنی ولایت و سرپرستی است. «يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» بیان «لِيُفْسِدَ فيها» است یعنی با هلاک حرث و نسل در صدد فساد در زمین است. از آنجا که قوام نوع انسانی به دو رکن تولید مثل و تغذیه است لذا این دو را ذکر کرد. نقش تولید مثل در بقاء نوع انسانی روشن است اما تغذیه به این صورت است که غذای انسان، یا حیوانی است یا نباتی و حیوان نیز به نبات نیاز دارد. پس نبات(حرث) در زندگی بشر اصل است. بنابراین معنای آیه این می­شود که او با فساد در زمین درصدد نابود کردن انسان از طریق هلاک حرث(نبات) و نسل(تولید مثل) است(طباطبائی، المیزان، ج2، ص97). از آنجا که نسل اعم از انسان است و حیوان را نیز در بر می­گیرد(مغنیه، الکاشف، ج1، ص309). و نبات نیز محل رویش آن خاک است بنابراین آیه به دلالت التزامی، شامل همه آنچه که به حیات انسانی ارتباط دارد اعم از جمادات، نباتات و حیوانات می شود(همان). بر اساس مفاد آیه: آنها وقتی والی و حاکم جایی می شوند در صدد هلاک حرث(جمادت و نباتات) و نسل(انسان و حیوان) هستند. تمدن غرب با سلطه و ولایتی که بر طبیعت و جهان پیدا کرده برای تامین اهداف مادی و غرائز شهوانی خود درصدد هلاک حرث و نسل است. با مراجعه به دنیای مدرن و بحران­های که در هر یک از مراتب جمادی، نباتی، حیوانی و انسانی ایجاد شده، تحقق معنای مذکور به وضوح روشن خواهد شد. تغییرات بدخیم در جمادات(آلودگی آب و هوا، ایجاد اختلال در چرخه طبیعت، تولید عظیم زباله­ها و بحران های ناشی از آن، گرم شدن غیر طبیعی زمین، بیابان زایی، بحران کمبود آب، افزایش گازهای گلخانه ای و …) و در نباتات(مهندسی ژنتیک و تولید گیاهان ژنتیکی، افزایش کشت تک محصولی و زوال گونه­های سنتی، مسمویت شیمیایی، از بین رفتن جنگل ها و …) و در حیوانات(تولید مثل غیرجنسی، شبیه سازی، تزریق هورمن به حیوانات برای بازتولید بیشتر، خطر انقراض گونه های جانوری و …) و در انسان(شبیه سازی، لقاح مصنوعی و تولید مثل غیرجنسی، نازا سازی، تغییر جنسیت، پیوند اندام های حیوانی تغییر ژنتیکی یافته به انسان و …)[2] سبب شده که حرث و نسل در معرض تهدیدهای بی­شماری قرار بگیرند. پرداختن به این مخاطرات فاجعه باری که بشر به وجود آورده امروزه خود غربیان بیش از همه درباره آن سخن گفته اند. به اعتراف برخی از محققان بشر هیچ گاه در طول تاریخ این چنین درباره چالش­ها و مخاطرات تکنولوژیی مستاصل و درمانده نمانده است. وسعت و گستره تصرفات بشر در جهان بیش از همه تغییراتی است که در هزار سال گذشته به وقوع پیوسته است(ریفکین، قرن بیوتکنولوژی، ص27). بلکه وسعت تخریباتی که بشر در این چند قرن برای طبیعت ایجاد کرد، برابر با کل تاریخ سکونت آدم بر روی کره زمین است. به تبع تصرفات تعرض آمیز در طبیعت، اخلاق و معنویت نیز دچار بحران های جدی شده است. تصرفات انسان سبب پیدایش سبک جدیدی از زندگی گردید که در آن زمینه طغیان و فساد انسان بیش از پیش شد. تصرفات بشر از آنجا که مبتنی بر نگرش دینی نیست همواره خارج از حدود الهی و میزان­های توحیدی است و نتیجه چنین تصرفاتی که نسبت بین انسان و خدا و جهان را بر اساس یک نگرش توحیدی تفسیر نمی­کند و مبنای کار را دنیا قرار می­دهد؛ اسراف و تبذیر و افساد در زمین است که امروزه در قالب­های گوناگون به ظهور رسیده است. این تصرفات عدوانی در طبیعت منجر به ظهور صنایعی گردید که خسران و زیان مادی و معنوی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنها برای بشر بیش از فواید آن بوده است(الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً)(کهف/104). اکنون اگر سوال شود منشا این همه تصرف و تغییر در جهان چیست؟ در جواب می­گویند: هدف «به­سازی» و «اصلاح نژاد» است. و قرآن پاسخ های آنها را از قرن­ها پیش چنین بیان می­کند:(وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُواْ فىِ الْأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نحْنُ مُصْلِحُونَ)(بقره/11) این تخریب حرث و نسلی که تمدن غرب به عنوان پیشگام این کار آن را تحت عنوان «به­سازی» و «اصلاح» انجام می­دهد؛ همان تزیین عملی است که قرآن مکررا به آن اشاره کرده است. تمدن غرب به جهت ولایت شیطان و طاغوت؛ امور زشت و منکر را نیکو و زیبا می­بیند(أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنا)(فاطر/8). رواج گسترده همجنس بازی(یکی از مصادیق تغییر خلقت) و قانونی کردن این عمل ضد فطرت در غرب به عنوان یکی از حقوق انسان نیز حاکی از تزیین عمل شیطانی همجنس بازی در غرب است(إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُون)(اعراف/81).

بنابر آن چه که گذشت می توان گفت تصرفات مدرن دارای مبادی و آثار و لوازمی است که به طور اکثری همراه و ملازم این گونه تصرفات است. این نحوه از تعامل با جهان سبب تغییر سبک زندگی انسان معاصر شده است. مخاطرات زیست محیطی، اشتغال به مادیات، گسترش دنیا گروی، زمینه سازی فساد، به محاق رفتن آیات الهی، تقویت بعد مادی انسان، برخی از لوازم این گونه تصرفات است که مسیر کمال انسان مدرن را دچار بحران­های معنوی و اخلاقی جدی کرده است).

[1] . آيا بر روى هر سرزمين بلندى كاخ عظيمى براى سرگرمى و بيهوده كارى بنا مى­كنيد؟

[2] . برای آگاهی از بحران­هایی که خود غربیان پیش از همه و بیش از همه به آن پی برده اند(ر.ک: مهندسی ژنتیک پایان طبیعت بشری، طبیعت، مترجم سبحان محقق، پایان طبیعت، مترجم مهدی عباس زاده، چپاول دانش و طبیعت، مترجم: حسین داوری).

منبع
« قرآن و سبک زندگی تصرف تعرض آمیز در طبیعت »، مجله معارف قرآنی ، احمد شه گلی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا