معارف و دین شناسی

اهمیت زبان عربی

بخشی از مقاله«فرهنگ عربی زدایی وعربی زدایی فرهنگی»، احمد شه گلی، مجله معارف، شماره 107، ص10_سال 1393

اهمیت زبان

اصلاح خط، الفبا و زبان همواره مورد نظر مصلحان و متفکران بوده، خط و زبان در مقام شارح مراد آدمی و مبنای تفکر اوست. هنگامی که تلقی انسان از عالم و آدم و مبدا آنها تغییر ­کند، خط و تفکر او نیز متحول می­شود همچنان که در عصر رنسانس و ادوار پیشین چنین تحولی رخ داد(مددپور ، سیر تفکر معاصر در ایران، ص134). مصلحانی مانند کنفوسیوس به جهت اخلاقی و نیز به خاطر خاصیت سحرآمیز و عرفانی کلمات، به تغییر الفاظ پرداخت(همان، ص133). از آنجا که زبان با تفکر آدمی ارتباط وثیقی دارد از اهمیت بسزائی برخوردار است؛ اگر زبان ملتی ویران شود نسبت به گذشته خود تذکر پیدا نمی­کند( فردید، دیدار فرهی،ص78). زبان یک ملت فقط زبان تکلم نیست بلکه آیینه فرهنگ، علم، دین و هویت تاریخی یک ملت است. زبان با همه ابعاد انسان ارتباط دارد زمانی که زبان یک ملت تغییر کند، سایر شئونات انسانی نیز تغییر می­کند.

اهمیت زبان عربی

افراد و اقوام مختلف در نژاد و زیبایی، اشکال ظاهری و خصوصیات جسمی با یکدیگر تفاوت دارند. برخی سفید پوست، برخی سیاه پوست و عده ای سرخ پوست اند. بعضی از نژادها زمینه امراض جسمانی خاصی در آن ها زیاد است.و عده ای دیگر از قوت و قدرت جسمانی بیشتری برخوردارند. جسم انسان یک وضعیت مطلوب و آیده آل دارد که نسبت افراد به آن از حیث سلامت و اعتدال متفاوت است. وضع فرهنگ و آداب بشری آن نظیر خصوصیات جسمی انسان ها است. انسان ها فرهنگ های مختلفی دارند اما همه آن ها ارزش یکسانی ندارند. فرهنگ ها به میزان ظهور عقلانیت و حکمت و ارتباط با شریعت ارزشی متفاوتی پیدا می­کنند به طوری که برخی از آنها با فطرت بشری ناسازگار ند.

«زبان» بشر نیز وضعیت آن شبیه خصوصیات جسمی و فرهنگی بشر است. همان طور که انسان از لحاظ اوصاف جسمی و فرهنگی در عین حالی که تفاوت دارند در یک رتبه قرار ندارند زبان ها نیز در یک درجه واحد قرار ندارند. زبان­های دنیا برای انتقال معانی و حقایق قابلیت یکسانی ندارند. همان گونه که قابلیت انسان­ها برای دریافت معارف متفاوت است، قابلیت زبان ها نیز به عنوان یکی از ابعاد انسان، از حیث قوت و صلابت، رسایی و جذابیت، متانت و ظرافت، اعتدال و موزونی، حسن همنشینی حروف و کلمات متفاوت است. ابوریحان بیرونی از برجسته ترین محققان جهان اسلام که با حوزه های گوناگون علوم اشراف داشته و به زبان های یونانی و هندی و عربی و فارسی تسلط داشت او با اینکه زبان مادریش خوارزمی بود اما این زبان را در بیان حقایق علمی نارسا می­داند؛ وی معتقد است زبان عربی در بیان حقایق علمی، بهترین زبان دنیا است.

«علوم را از همه سرزمین های جهان به زبان عرب ها نقل کرده اند آنها خود را آراسته اند دلبسته شده اند و زیبایی های آنها در شریان ها و وریدها دویده است، هر چند که هر ملتی گویش خود را زیبا می­پندارد ، به آن خو گرفته و به هنگام نیاز همراه معاشران و امثال خود آن را به کار می­برد . من این را با خود قیاس می­کنم: اگر علمی به آن زبان ( خوارزمی ) که مطلوب طبع من است جاودانه شود، چنان بیگانه نماید که شتر بر ناودان و زرافه در آبراهه. پس به زبان های عربی و فارسی پرداختم . در هر یک از آنها تازه واردم ، به زحمت آنها را آموختم اما نزد من دشنام دادن به زبان عربی خوش تر از ستایش به زبان فارسی است. درستی سخنانم را کسی در می­یابد که یک کتاب علمی نقل شده به فارسی را بررسی کند. همین که زرق و برقش ناپدید شد، معنایش در سایه قرار می­گیرد ، سیمایش تار می­شود و استفاده از آن از میان می­رود زیرا این گویش فقط برای داستان های خسروانی و قصه های شب مناسب است.»( بیرونی، الصیدنه، ص 168)

جندی در شرح فصوص درباره عدم استفاده قرآن از لغت غیر عربی بحث می کند سپس بیان می دارد که لغت عربی بهترین لغت است جندی معتقد است نزول قرآن به زبان عربی و بیان این حقیقت توسط قرآن بیانگر مدح قرآن است:

«فإنّ لغة العرب أوسع و أكمل من سائر اللغات، …. قد ذكر الله كونه عربيا في مقام مدح القرآن، فيجب أن يكون عربيا. »( جندی، شرح فصوص (جندى)، ص 41)

مولوی و حافظ[1] با اینکه جزء بزرگ ترین سخن سرایان زبان فارسی هستند و امروزه فخر و عزت زبان فارسی به وجود آثار ایشان است، به فضل و برتری زبان عربی اذعان می کنند. ابوحیان توحیدی در کتاب المقابسات می­گوید: ما زبان­های زیادی را دیده­ایم اما هیچ یک مانند بیان عربی نیست.

«و لكن قد سمعنا لغات كثيرة من أهلها، أعنى من أفاضلهم و بلغائهم، فعلى ما ظهر لنا و خيل إلينا لم نجد لغة كالعربية، و ذلك لأنها أوسع مناهج، و ألطف مخارج، و أعلى مدارج، و حروفها أتم، و أسماؤها أعظم، و معانيها أوغل» (توحیدی، المقابسات، ص294).

علامه طهرانی در این باره می­گوید:

«زبان‌ عربي‌ قوي‌تر، استوارتر، شيرين‌تر و جذّاب‌تر از زبان‌ فارسي‌ است‌؛ و علاوه‌ از جهت‌ گسترش‌ لغات‌ ادبي‌، طبّي‌، جغرافيائي‌، داروسازي‌ و حتّي‌ اصطلاحات‌ فيزيكي‌ و شيميائي‌ غني‌ است‌« (طهرانی، نور ملکوت، ج4، ص 170)

یکی از دلایل اصلی عربی نویسی دانشمندان فارسی زبان، غنا، توانایی و قابلیت گسترده زبان عربی در انتقال معانی است. نزول قرآن کریم به زبان عربی علاوه بر تاثیر موقعیت جغرافیایی مردم مکه، قابلیت این زبان نیز تاثیر تام در عربیت آن داشته است. همان گونه که قرآن از ناحیه بهترین موجود بر قلب بهترین مخلوق نازل شده است به همان منهج به بهترین زبان نیز نازل شده است. هیچ زبانی رساتر و متقن­تر از زبان عربی برای انتقال معانی والای قرآن وجود نداشته و ندارد؛ اگر زبانی رساتر از زبان عربی برای انتقال حقایق وحی وجود داشت، هرآینه خداوند قرآن را با همان زبان نازل می­کرد؛ زیرا خداوند حکیم است و امور را از کامل­ترین مجرا و به استوارترین شیوه محقق می سازد.

برتری زبان عربی بر سایر زبان­های دنیا از جمله زبان فارسی به معنی نادیده گرفتن زبان مادری نیست. تضعیف زبان فارسی، تضعیف فرهنگ و تمدن ماست بلکه سخن در این است؛ امروزه عده­ای در قالب پاس داشتن زبان فارسی با اهداف و اغراض متفاوت به زدودن لغات و اصطلاحات دخیل عربی در زبان فارسی پرداخته اند و در این راه افراط می کنند.

[1] . اگرچه عرض هنر پيش يار بي ادبي است زبان خموش و لکن دهان پر از عربي است

منبع
مقاله«فرهنگ عربی زدایی وعربی زدایی فرهنگی»، مجله معارف، احمد شه گلی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا