انسان شناسیانسان و تکنولوژیفلسفه تکنولوژیفلسفه مضاف

نسبت اقتضائات نظام تکنیکی با فطرت بشری

بخشی از مقاله«بررسی نسبت فطرت بشری با نظام تکنیکی»، شه گلی، فصلنامه مطالعات معرفتی، شماره 61، ص604- 606

اشاره

تکنولوژی خنثی و بی طرف نیست بلکه فرهنگ و لوازم خاصی دارد. هر یک از فرهنگ­های ملازم با تکنولوژی، دارای ابعاد گسترده، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، آموزشی، تربیتی و… همراه دارد. نظام صنعتی و زندگی تکنیکی، دارای اقتضائات و فرهنگ خاصی است که سبب تضعیف فطرت توحیدی انسان می شود. از آنجا که فطرت الهی قابل تبدیل و زوال نیست نحوه اثر گذاری آن به صورت تضعیف و تخدیر و غبار افکنی بر روی فطرت است. برخی از این اقتضائات عبارتند از:

1. بسط فرهنگ دنیا گروی[1]

دنیا مقدمه آخرت است و نحوه تعامل با آن در یک محدود خاصی قرار دارد. بین دنیا و نسبتی که با آخرت دارد، یک نسبت معین و متعادل باید وجود داشته باشد تا از این رهگذر، میسر کمال هموار گردد. برای نیل به کمال چاره­ای از بکارگیری برخی از امور دنیوی نیست؛ اگر این نسبت با اشتغال زیاد به امور دنیوی نامتعادل شود، در این صورت مسیر و مزرعه کمال، ناهموار و لم یزرع می­شود و دنیا که مقدمه و مزرعه آخرت است مقصد قرار می­گیرد. امور دنیوی باید در حد ابزار بکار گرفته شود، اما اگر این ابزار گسترش پیدا کند، خواسته یا ناخواسته از جنبه ابزاری خارج می شود و محور افعال انسان قرار می­گیرد.

انس با امور دنیوی، انسان را متوجه عالم ماده می­کند. تداوم مستمر این حالت سبب انغمار در نشئه دنیا و رجوع به احکام و لوازم آن می­شود.[2] از آنجا که دنیا دار غرور و تجافی و تکاثر و غفلت است همه این احکام به انیس دنیا سرایت می­کند. رابطه معنویت با امور مادی رابطه دو امر متقابل است. هرچه به مادیات بیشتر توجه شود، امور معنوی کم رنگ­تر می­شود و هر چه به معنویات بیشتر پرداخته ­شود، اهتمام به امور مادی کمتر می­شود.[3] اگر چه انسان چاره­ای از بهره­گیری از امور دنیوی ندارد اما گسترش دامنه اشتغال به مادیات سبب عدم نیل به مقصود و به هم خوردن نسبت متعادل بین دنیا و آخرت می­شود؛ زیرا این امور همواره توجه انسان را از معنا و ملکوت به ماده و ملک باز می­دارد و این انصراف روحی از عالم معنا به عالم مادی، انسان را در اسارت تعلقات دنیوی گرفتار می­کند.

صرف استخدام ابزار آلات، سبب دنیا محوری نمی­شود. بلکه معیار در مسئله این است که اولاً این ابزار به صورت نامتوازن و گسترده وارد عرصه­های مختلف زندگی شود؛ ثانیاً هر یک از این آن­ها، لوازم مادی دیگری را به طور سیستماتیک و منسجم به همراه داشته باشد به گونه ای که سبب اشتغال فراگیر انسان به ماده شود. در این وضعیت، دنیا؛ مقصد فعالیت­ها انسان قرار می­گیرد. اکنون این سوال مطرح می­شود:آیا نظام تکنیکی نسبت بین دنیا و آخرت را در حد مطلوب حفظ کرده یا با بسط نامتوازن شئونات دنیوی انسان را اسیر تعلقات دنیوی کرده است؟

مصنوعاتی که بشر طراحی می­کند زمانی در یک جهت معنادار و در راستای کمال انسان قرار می­گیرد که بر اساس نیازهای واقعی و سنجش مصالح دنیوی و اخروی انسان تنظیم شود اما آیا تکنولوژی با چنین منطقی به وجود می­آید یا تحت عوامل دیگری شکل می­گیرد؟ حقیقت این است که بشر غربی که آغازگر این راه است نه در به وجود آوردن تکنولوژی به ابعاد معنوی و مصالح حقیقی انسان توجه داشته و نه در استمرار و بسط تکنولوژی چنین ملاحظه­ای می­کند. البته اگر اراده چنین کاری می­کرد، قادر به رصد ابعاد گسترده آن نبود. غرب زمانی به تکنولوژی موجود رسید که معنویت را قربانی امور مادی کرد پس چگونه می­تواند چنین ملاحظه ای در مورد نسبت تکنولوژی با کمال حقیقی انسان داشته باشد؟ نظام تکنیکی و پژوهش­های عملی در غرب به وجود نیامد مگر؛ در حد اعلای مخالفت با معنویت و به دست مردمانی چنان مستغرق در مادیات که ورای ماده چیزی به ادراکشان نمی­آید. (رنه­گنون، بحران دنیای متجدد، ص122) بر این اساس تکنولوژی به لحاظ مبدأ شکل­گیری، بدون ملاحظه آن با نیازهای واقعی انسان به وجود آمده است.

«استفاده عملی از اکتشافات علمی در زندگی روزانه وضع دنیای مادی و روانی ما را به کلی دگرگون ساخته است و این تحولات در موجودیت ما نفوذ عمیقی کرده است بدین جهت برای ما زیان بخش گشته که بدون توجه به احتیاجات آدمی به کار رفته است.»(کارل، انسان موجود ناشناخته، ص31)

اما تکنولوژی، به لحاظ نظام درونی آن، ملازم با گسترش فرهنگ دنیا مداری و مبتنی بر نگرش مادی به جهان و توسعه مناسبات دنیوی انسان است. در این نظام ابتدا با ایجاد نیاز کاذب و سپس ضروری جلوه دادن نیازهای ایجاد شده، انواع بی­شماری از صناعات جدید در معرض انسان قرار می­گیرد و از این طریق انسان را به موجودی مصرف کننده تولیدات سرمایه داران تبدیل می­کند. هر تکنیکی در ماهیت خود نیاز جدیدی را ایجاد می­کند که این روند بشر را در سلسله ای از نیازهایی که دو خصلت کاذب و ضروری را با هم دارند، فرو می­برد. تکنیک با ایجاد نیاز از یک طرف و مصرفی بار آوردن جامعه از طرف دیگر همواره او را مشغول امور دنیوی می­کند و قبل از آنكه نيازهاى اساسى جامعه ارضا شود، اشاعه الگوها و مدل­هاى مصرفى تجملى غيرضرورى، موجب برهم زدن تعادل ميان مصرف و احتياج از یک طرف و تبذير و اسراف در مواد اوليه از طرف دیگر می شود(مطهری، یادداشت‏ها، ج‏4، ص251).

انسان در حیات تکنولوژیکی، خواه و ناخواه در یک بستر دنیا محور قرار می­گیرد. از آنجا که اضطرار سیستماتیک برخاسته از نظام تکنیکی فراگیر است، شر لازم این تمدن، گریبانگیر عموم افراد با اختلاف مراتب می­شود. نظام تکنیکی از آنجا که به صورت سیستماتیک یک نوع تقدیر تکنولوژیکی برای انسان رقم می­زند آزادی عمل را از او سلب می­کند و انسان را اسیر سیستم های از پیش تعریف شده و ساختارهای موجود می­کند. این ساختار کمی و تحمیلی، از آنجا که در سطح انسان­های معمولی و متوسط برنامه­ریزی شده، اجازه بروز انسان­های بزرگ را نمی­دهد. سرّ اینکه در دوره مدرن از انسان های متعالی و عارفان و زهاد و حکمای گذشته، کمتر خبری به گوش می­رسد، در این نکته نهفته شده است. این تمدن به تعبیر استاد مطهری از ساختن انسان­های واقعی عاجز است:

«اين طرز تفكر درباره انسان[غلبه امور حسی و مادی] موجب گشته كه انسان­هاى واقعى را همواره در گذشته بايد جستجو كرد و دستگاه عظيم تمدن امروز به ساختن هر چيز عالى و دست اول قادر است جز به ساختن انسان»(مطهری، مجموعه آثار، ص140).

در نظام ماشینی، شئونات حیات دنیوی بسیار گسترده می­شود، به ­طوری­که توسعه نامتوازن حیات دنیوی سبب محاق رفتن آخرت و کم رنگ شدن گرایش به امور معنوی می­شود. هر چه بیشتر به امور دنیوی پرداخته شود به همان میزان از آخرت دورتر می­شویم و ساختارها و روابط و نظام­های دنیا گسترده­تر می­شود. نتیجه گسترش فرهنگ دنیا محوری، غیبت معنویت از عرصه زندگی است. بر این اساس برخی از اندیشمندان این دیار به ناسازگاری زندگی جدید با حیات معنوی اعتقاد دارند(کارل، انسان موجود ناشناخته، ص56).

«تمدن جدید با قربانی کردن معنویت در برابر مادیت خطای بزرگی را مرتکب شده و خطر این خطا از آن جهت زیاد است که حس طغیان مردم را بیدار نمی­کند و همه به آسانی آن را مانند زندگی زیان بخش شهرهای بزرگ و زندانی شدن در کارخانجات پذیرفته اند»(کارل، انسان موجود ناشناخته، ص148).

دنیاگروی و تعلق به دنیا در جهان مدرن منشأ بحران­های علمی و عملی شده است دنیا دار کثرت، تضاد، تشتّت، تغیّر، زوال و نابودی است. وقتی که به این عالم با این اوصاف، چنگ زده می­شود، قهراً به انواع بلایا، آفت­ها و بحران­ها و چالش­های پایان ناپذیر مبتلا می­شود و انسان را گرفتار حزن و اندوه بی شمار می­کند(حرانی، تحف العقول، ص358). چیزی که امروزه در تمدن جدید به اشکال گوناگون ظهور پیدا کرده است و به اعتراف محققان، بشر هیچ گاه در طول تاریخ این چنین درباره چالش ­ها و مخاطرات تکنولوژیکی مستاصل و درمانده نمانده است(ریفکین، قرن بیوتکنولوژی، ص27).

2. غلبه بعد حیوانی

انسان دارای دو جنبه است؛ جنبه الهی و جنبه حیوانی. بعد الهی همان وجود متعالی، علوی، ملکوتی و فطری انسان است که در آن جلوه­های عالی انسان ظهور می­کند و جنبه حیوانی بعد دانی، سفلی و مادی انسان است که سبب صدور امور منحط، شهوانی و رزائل می­شود(ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج3، ص515، ج13، ص738، ج15، ص357). غلبه شهوات و امور حیوانی بر انسان سبب مغلبوبیّت بعد فطری انسان نسبت به مراتب دانی می­شود. با اشتغال به امور حیوانی، حقیقت اصیل انسان مغفول واقع می­شود و محور تلاش­های او بهرمندی از مزایای عالم ماده می­گردد(جوادی آملی، فطرت در قرآن، ص103). هر فعل اختیاری از یک توجه خاصی از نفس سرچشمه می­گیرد و موجب کمالی(کمال فلسفی) برای نفس در یک مرتبه خاصی می­شود. اگر مراتب نازله نفس مورد توجه اصیل قرار گیرد، نفس به همان مرتبه تنزل پیدا می­کند(مصباح، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، صص336-337). براساس رابطه­ای که بین روح و بدن وجود دارد می­توان گفت رابطه بین روح و بدن همانند ارتباط دنیا و آخرت است. همان گونه که در رابطه دنیا و آخرت، اشتغال زیاد به لذات دنیوی سبب دوری از آخرت می­شود و اهتمام به آخرت اعراض از دنیا را به همراه دارد. روح و بدن نیز به اعتبار مظروف آنها(دنیا و آخرت) چنین است؛ اشتغال به بدن و شهوات حیوانی سبب تباهی بعد فطری و الهی انسان می­شود. هر چه روح قوی­تر و متعالی­تر باشد اشتغالات مادی او کمتر می­شود، کمالات او نیز زیادتر می­گردد؛ از طرف دیگر هر چه انسان به امور متفرقه و اشتغالات جسمی تعلق بیشتر داشته باشد تجرد و کمالات او کمتر است(نراقى، انيس الموحدين‏، ‏ص77).

نظام تکنولوژیک از چند طریق سبب غلبه بعد حیوانی و مادی بر ساحت معنوی و فطری انسان می­شود:

الف) قرار گرفتن امور دنیوی به عنوان محور فعالیت­های انسان: براساس آنچه که گذشت نظام تکنیکی مبتنی بر فرهنگ دنیا­مداری است. این فرهنگ در یک ساختار پازل وار، همه اجزاء آن به هم مرتبط­اند. در این نحوه حیات، مراتب افراد براساس قواعد کمی تعیین می­شود و با دادن وعده و وعید، پاداش، جوایز، اخطار و محرومیت افراد را در جهت هدف مادی سوق می­دهند.

ب) فراهم کردن زمینه تن آسایی و رفاه طلبی: یکی از خصوصیات نظام صنعتی توسعه تن آسایی و رفاه طلبی است. سختی­ها و امور طاقت فرسای بدنی علاوه بر ورزیدگی جسم، در افزایش ظرفیت روح و تقویت عزم و اراده­ تاثیر اساسی دارد. مقارن بودن این سختی­ها با یک جهت معنادار الهی، زمینه مناسبی را برای کمال انسان فراهم می­کند. آیا می­توان ادعا کرد که بدن انسان گذشته که با انواع سختی­های طاقت فرسا و محرومیت­ها روبرو بوده، همانند بدن انسان مدرن است که با انواع تن پروری­ها و آسایش­ها همراه است؟ حقیقت این است که بشر قدیم خواسته یا ناخواسته در یک شرایط سخت و طاقت فرسا زندگی می­کرد که امروزه برای ما درک آن دشوار است، آن نحوه از حیات که در آن بدن همواره در سختی و ورزیدگی می­زیست، کورانی برای تقویت اراده، عزم، و پویایی و گریز از راحت طلبی بود. انسان جامعه مدرن با ورود ماشین آلات، دچار یک تن آسایی افراطی، راحت طلبی، کم تحرکی و فاقد فعالیت موثر بدنی شده است. این وضعیت که در آن انسان در آسایش و رفاه به سر می برد به آرامی مبدأ پیدایش برخی از حالت­ها و اندیشه­ها در انسان می­شود. افعال انسان در افكار او اثر مى‏گذارد. مثلاً طبقه‏اى كه به كار نكردن عادت كرده‏اند كم‏كم چنين فكر مى‏كنند كه كار كردن كسر شأن آنهاست. همچنين مردم استثمارگر و غاصب حقوق ضعفا عقيده‏مندند كه خدا خواسته است آنان را عزيز كند و ديگران را ذليل، و لذا تجاوزهاى ستمگرانه و اكل به باطل‏هاى خود را ملاك قرب به خدا مى‏پندارند و هضم حقوق ضعفا را به حساب اينكه خدا آنان را ذليل كرده مى‏گذارند(مطهری، یاداشت­ها، ج4، ص329)؛ بنابراین حیات صنعتی زمینه تن آسایی و راحت طلبی افراطی را فراهم کرده و از این طریق در اندیشه و افکار انسان که گاه متاثر از رفتار است تاثیر گذار بوده است، اما کیفیت تاثیر گذاری رفتار بر اندیشه و آثار و نتایج آن بحثی است در تاثیر عوامل غیر معرفتی بر معرفت مطرح می­شود و طرح آن مجال دیگری می­طلبد.

ج) بسترسازی جهت گسترش التذادت مادی: گسترش تن پروری و رفاه طلبی سبب رسوخ ملکه نفسانی تن آسایی در انسان می­شود؛ زیرا حالات نفسانی با تکرار به ملکات نفسانی تبدیل می­شوند(ابن سینا، شرح الاشارات، ج2، ص398). وقتی تن پروری خصیصه رفتاری انسان می­شود، به دنبال آن لذت طلبی و کامجویی هر چه بیشتر از دنیا به یک وجه غالب در می­آید. به دنبال راحت طلبی و تن پروری که هر دو اشتغال به امور مادی را فراهم می­کند، لذت جویی در نهایت لذت پرستی به وجود می­آید.[4]

غلبه روح حیوانی بر انسان سبب انگیزه­ای جزء لذت نمی­شود. گرایش به تن آسایی و لذت پرستی با افراط گری­ها و انحرافات شگفت آوری همراه است که جوامع غربی تجسم واقعی آن است. غلبه گرایش­های حیوانی بر انسان دید او را نسبت به جهان تغییر می­دهد و همه عالم از دریچه حیوانیت و بر محور لذت طلبی و غرایز حیوانی تفسیر می­شود(آوینی، توسعه و مبانی تمدن غرب، صص40-43).

ماشین و صنعت مدرن زمینه لذت طلبی افراطی را برای بشر فراهم کرده است. گسترش صنعت و تکنولوژی، راهی به سوی رفاه مادی و التذاذ بیشتر از حیات دنیوی است. «با پیشرفت های علمی که در غرب حاصل شد و فناوری هایی که در نتیجه این پیشرفت ها در اختیار بشر قرار گرفت، زمینه برخورداری هر چه بیشتر از لذت­های مادی و دنیایی روز به روز گسترش یافت و توجه به ارزش­های معنوی و اخلاقی رو به کاهش و افول نهاد این سیر نزولی همچنان ادامه پیدا کرد تا بدان جا رسید که امروز گرایش مسلم فرهنگ غربی این است که اصولاً هیچ ارزش اخلاقی ثابت و مشخصی وجود ندارد و همه ارزش های اخلاقی تابع خواست و سلیقه یک جامعه است»(مصباح یزدی، نظریه حقوقی اسلام، ص317). در این نحوه از حیات، فطرت توحیدی تحت وسوسه­های لذت طلبانه نفس اماره مکدر می­شود بدین ترتیب تنوعات لجام گسیخته مدرن که متعلقات و انواع بسیاری دارد، بسترهای گوناگونی را برای لذت و انغمار در شهوات حیوانی فراهم کرده است که انسان گذشته از خیل آنها(خواسته یا ناخواسته) محروم بود است. [5] تکنولوژی مدرن نیازهای بشر را در جنبه مادی و حیوانی سوق داده است و با ارضای گسترده این سوائق تا حد اشباع او را نسبت به حیات معنوی دچار غفلت کرده است و آثار وضعی این غفلت اگر چه اسفبار است، اما اسفبارتر از آن جهل مرکبی است که مانع فهم این غفلت می­شود(آوینی، آغازی بر یک پایان، ص36).

3. غفلت آفرینی

«غفلت»، عامل تخدیر آگاهی و هوشیاری است. سیطره غفلت بر انسان موجب، تبدیل بنیادی­ترین مسئله حیات به یک موضوع حاشیه­ای می­شود. یکی از عمده­ترین رسالت انبیاء، غفلت زدایی و پرورش یقین آدمی است.[6] هر غفلتی ملازم با حضور چیزی است. غفلت از چیزی، حضور معنایی دیگری را به هم می­رساند اهتمام به امور دنیوی سبب حضور دنیا در ساحت وجودی او و غفلت از عقبی در ساحت فطرت او می­شود. آنچه سبب غفلت انسان از خود حقیقی انسان می­شود چند عامل است: الف) دنیا گروی؛ ب) غلبه شهوات؛ ج) گسترش کثرات. بر اساس توضیحی که درباره دو قسم اول گذشت مسئله غفلت­آوری این دو عامل نیز روشن می­شود؛ زیرا دنیا محوری و غلبه بعد حیوانی ذاتاً سبب اشتغال به مراتب مادون و نتیجه آن غفلت از مبدأ جهان و جان آدمی می­شود. دنیاگروی و اشتغال به کثرات روح را از امور متعالی به مراتب نازل و امور پست سرگرم می­کند و سبب غفلت از فطرت توحیدی می­شود، بنابراین نظام تکنیکی، فرهنگ دنیا مداری را رواج می­دهد و دنیامداری سبب غفلت از فطرت الهی می­شود،[7] اما گسترش کثرات نیز خصیصه ذاتی نظام تکنیکی است. به گونه­ای که هر چه حیات تکنیکی­تر شود، کثرات موجود به آن رو به افزایش است. هر تکنیکی به همراه خود طیف گسترده­ایی از فرهنگ و آداب و مجموعه­­­ای از صنایع و فنون را به همراه دارد. هرچه تکنیک افزایش می­یابد، کثرات نامتوازن و تشتات دنیوی بیشتر می­شود و از آنجا که این کثرات در ارتباط با انسان است انسان را در غفلت شدید و اعراض از ماوراء فرو می­برد:

«مسأله مهم اجتماع‏ بشر در امروز اين است كه بشر به تعبير قرآن «خود» را فراموش كرده است، هم خود را فراموش كرده و هم خداى خود را. مسأله مهم اين است كه «خود» را تحقير كرده است، از درون بينى و توجه به باطن و ضمير غافل شده و توجه خويش را يكسره به دنياى حسى و مادى محدود كرده است. هدفى براى خود جز چشيدن ماديات نمى‏بيند و نمى‏داند، خلقت را عبث مى‏انگارد، خود را انكار مى‏كند، روح خود را از دست داده است. بيشتر بدبختيهاى امروز بشر ناشى از اين طرز تفكر است و متأسفانه نزديك است جهانگير شود و يكباره بشريت را نيست و نابود كند. اين طرز تفكر در باره انسان سبب شده كه هرچه تمدن توسعه پيدا مى‏كند و عظيم‏تر مى‏گردد، متمدن به سوى حقارت مى‏گرايد»(مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص140).

در تمدن تکنولوژیک حقیقت وجود بشر مغفول واقع می­شود و وجود خود را جزء از دریچه نیازهای مادی، نمی بیند این حد از غفلت به جایی می­رسد که بشر حتی فرصت ندارد به بهائی که در قبال توسعه مادی پرداخته، بیندیشد. انسان امروز فرصت اندیشیدن ندارد و همین فرهنگ واحدی جهانی است که این فرصت را از او می­گیرد(آوینی، آغازی بر یک پایان، ص36). پایان بحث را با سخنی از آیت الله جوادی در مورد تاثیر زندگی ماشینی بر تضعیف فطرت، به پایان می­رسانیم:

«جامعه‏اي كه در تمام شئون صعود و هبوط خود با همين وسائلِ صنعتي فاقدِ هويّت به سر مي‏برد و هيچ‏گونه آثار وحدت حقيقي، معلوليت، مخلوقيت و سنّت الهي را در متن چنين صنعتي مشاهده نمي‏كند، متدرجاً از شهود سنّت الهي محروم و از ادراك وحدت، هستي، معلوليت و مخلوقيت و در نتيجه از نگاه به نظام فاعلي و غايي محجوب خواهد بود .اُنْسِ مستمرّ به حيات صنعتي نه تنها اشتغال به طبيعت را به همراه دارد بلكه اعراض از فراطبيعي لازمه چنين اشتغال گسترده به طبيعت است و حتي بالاتر موجب بينش صنعتي و تكنولوژيكي و ماشيني به انسان خواهد بود، قهراً حيات انسان از منظر مبتلايان به انغمار در صنعت و از ديدگاه لاهيانِ به طبيعت همان حيات يك موجود صناعي خواهد بود و روشن است كه هيچ خبري از فطرت در موجود صنعتي نيست و هيچ اثري از آن در موجود ماشيني وجود ندارد»(جوادی آملی، فطرت در قرآن، ص53).

نتیجه

تکنولوژی در باطن خود مجموعه­ای از اقتضائات را به دنبال دارد که گریزی از آن نیست، بنابراین جهت­دار است. نظام تکنیکی سبب گسترش فرهنگ دنیا گروی، غفلت انسان از خودآگاهی و معنویت و غلبه ابعاد حیوانی بر متعالی انسان می­شود. در جامعه صنعتی، فطرت خداجوئی و گرایش­های دینی به محاق می­رود و ساختار این نظام، در جدال مستمر با گرایش­هایی فطری است. وجود این آسیب­ها و خطرات ناشی از صنعتی شدن، منافاتی با پذیرش برخی از فواید تکنولوژی ندارد. اما آیا نمی توان با صبغۀ توحیدی هویت مطلوبی به تکنولوژی بخشید؟ پاسخ به این سوال بستگی به مبنایی دارد که در بحث جهت داری تکنولوژی اتخاذ کرده ایم. اگر تکنولوژی را یک نظام منسجم، یکپارچه و جهت دار بدانیم در این صورت صبغه توحیدی دادن به تکنولوژی میسر نیست. اما اگر تکنولوژی را خنثی و بی طرف بدانیم، می توان به آن جهت الهی داد. البته باید بین هر یک از اجزاء و مصادیق عینی تکنولوژی با نظام و جهت کلی تکنولوژی تفکیک کرد، زیرا تکنولوژی به معنای یک نظام سیستماتیک نمی توان به آن جهت الهی داد اما در معنای اول آن یعنی جهت الهی دادن به برخی از مصادیق تکنولوژی ممکن است. اگرچه تکنولوژی در مواردی در امور دینی به کار برده می شود اما در یک ارزیابی کلی نظام تکنولوژیک ناسازگار با اهداف و غایات دین و دینداری بوده است. امروزه برای ما مشهود است که هر چه فضای جامعه تکنیکی تر می شود، امور معنوی رخت بر می بندد.

با مقایسه ماهیت فطرت بشری با الزامات نظام تکنولوژیکی مدرن، در می­یابیم این نظام مجالی برای شکوفایی فطرت توحیدی نمی­دهد، بلکه این نحوه از حیات اقتضائاتی به همراه دارد که سبب غبار افکنی فطرت می­شود؛ بنابراین رشد جامعه صنعتی تضعیف فطرت را به همراه دارد و سرّ این مسئله نیز به اقتضائات ذاتی فطرت و صنعت بر می­گردد. در این صورت این سوال پیش می­آید برای حل مسئله تقابل تمدن صنعتی جدید با فطرت چه راه حلی وجود دارد؟ این سوال برای جامعه دینی که در صدد شکوفا کردن فطرت الهی انسان است، اهمیت جدی دارد. منتقدین تکنولوژی اعم از دانشمندان غربی و اسلامی راه حل­های گوناگونی در کاهش مخاصمات صنعت با دینداری ارائه کرده­اند. برخی نیز اساساً چنین مخاصمه­ای را نپذیرفته­اند. این نوشتار درصدد تحلیلی از ناهمسویی و ناهماهنگی جامعه صنعتی مدرن با فطرت انسانی است. جامعه­ای که در تمام شئون خود صنعت زده شده همواره ملازم با آداب و آیینی است که همجواری آن با فطرت غالباً دشوار می­سازد و فطرت نیز دارای ساختاری است که در جهان تکنیکی مدرن، مهجور و مغلوب است، لذا این دو همزبانی و همدلی با یکدیگر ندارند. روش این پژوهش همانند تشخیص بیماری بدخیم توسط طبیب است. همان گونه که هنر طبیب در بیمار مبتلا به مرض صعب العلاج، تشخیص و اعلام این وضعیت است و قصور او در درمان لزوماً ضعفی برای او نیست. کار این پژوهش نیز به تصویر کشیدن یک بحران بدخیم، ناشی از صنعتی شدن زندگی انسان است. نفس این تشخیص(بر فرض صحت ادعا و ادله) خود امری نیکو و خرسند و اهمیت بسزائی دارد. نباید همواره منتظر راه حل­های سطحی، فوری و کلیشه­ای باشیم. به نمایش گذاشتن یک بحران اهمیت آن کمتر از حل بحران نیست. بنابراین در اینجا صرفاً درصدد بیان معضل هستیم، اما بررسی راه­حل­هایی که در این زمینه وجود دارد و اینکه تا چه حد موفق و کارآمد هستند، بحث مستقلی می طلبد که خارج از محور مسئله این پژوهش است.

[1] . مقصود از دنیا که مورد مذمت قرار می­گیرد عناوین اعتباری است که هر کدام مایه تفاخر و تکاثر است، نه آسمان، زمین و…(جوادی آملی، فطرت در قرآن، صص 101-102) به تعبیری دیگر منظور از علاقه به دنيا تمايلات طبيعى و فطرى نيست؛ مقصود از علاقه و تعلق‏، بسته بودن به امور مادى و دنياوى و در اسارت آنها بودن است كه توقف و ركود است و دنياپرستى نام دارد اسلام با دنیا پرستی که بر ضد نظام تكاملى آفرينش است سخت مبارزه می­کند. (مطهرى، مجموعه‏آثار، ج‏16، ص553). دنیا به این معنا عامل نسیان خداوند است؛ زیرا بر اساس روایت هیچ عالمی از دنیا پست تر نیست و رسیدن به مقام ولای انسان در آن میسور نیست و هیچ انسان کاملی به مقامی نمی­رسد جز اینکه آن را ترک کند(جوادی آملی، فطرت در قرآن، صص101-102 ).

[2] . فمن غلب علیه واحد من هذه الکمالات الثلاثه اعنی الحسی و النفسی و العقلی کان ماله الی عالمه و احکام نشئته و لوازمها(ملاصدرا، اسفار، ج9، ص200).

[3] . در آموزه­های دینی، دنیا و آخرت مقابل یکدیگر قرار دارند به گونه­ای که محبت به دنیا نفرت از آخرت را در پی دارد. دنیا و آخرت به منزله مشرق و مغرب هستند، که به هر کدام نزدیک شویم از دیگری دورتر می­شویم«ان الدنیا و آلاخره عدوان و سبیلان مختلفان فمن احبّ الدنیا و تولاها ابغض آلاخره دعاها و هما بمنزله المشرق و المغرب و ماش بینهما کلما قرب من واحد بعد من آلاخر»( نهج البلاغه، ص842). در آیات قرآن نیز آمده: (تریدون عرض الدنیا و الله یرید الاخرۀ)(انفال/67)(کلا بل تحبون العاجله و تذرون الاخرۀ)(قیامت/20-21)

. [4] مولوی در بیان توجه به التذاذات مادی و تلازم آن با عدم رشد روحی می­گوید:

تا تو تن را چرب و شیرین می­دهی گوهر جان را نیابی فربهی

. [5] استاد مطهری درباره گسترش زمینه فساد و شهوت رانی بدون هزینه در دنیای مدرن می­گوید: «دنياى امروز كارى كرده است كه مرد عياش اين قرن نيازى به تشكيل حرمسرا با آنهمه خرج و زحمت ندارد. براى مرد اين قرن از بركت‏ تمدن غرب همه جا حرمسراست. مرد اين قرن براى خود لازم نمى‏داند كه به اندازه هارون‏ الرشيد و فضل بن يحيى برمكى پول و قدرت داشته باشد تا به اندازه آنها جنس زن را در نوعهاى مختلف و رنگهاى مختلف مورد بهره بردارى قرار دهد … مرد اين قرن از بركت تمدن غربى چيزى از حرمسرادارى جز مخارج هنگفت و زحمت و دردسر از دست نداده است. اگر قهرمان «هزار و يك شب» سر از خاك بردارد و امكانات وسيع عيش و عشرت و ارزانى و رايگانى زن امروز را ببيند، به هيچ وجه حاضر به تشكيل حرمسرا با آن همه خرج و زحمت نخواهد شد، و از مردم مغرب زمين كه او را از زحمت حرمسرادارى معاف كرده‏اند تشكر خواهد كرد»(مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص66).

[6] . براساس آموزه­های دینی غفلت مایه تباهی نفس(آمدی، شرح غررالحکم، ج1، ص389) و نوعی رجس و چرک است که مانع کمال انسان می­شود.(جوادی آملی، فطرت در قرآن ، ص393) و یقین که مقابل غفلت است راس و پایه دین است(مجلسی، میزان الحکمه، ج14، ص717).

[7] . با اندکی تامل در محیط پیرامون، فرو رفتگی انسان مدرن را در انواع مسائل غفلت آور و لهویات از قبیل( فیلم، بازی­های رایانه­ای، هیجانات وهمی تماشای فوتبال و سرگرمی­ها و …) به وضوح مشاهده می­کنیم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا