فلسفه علوم انسانی

بررسی نفی علم دینی از طریق رویکرد حداقلی به دین و نقد آن

بخشی از مقاله «ارزیابی ادله انکار علم دینی»، احمد شه گلی، فصلنامه مطالعات معرفتی، شماره 33، ص346

سروش قائل به رویکرد حداقلی در دین است. این رویکرد معتقد است دين در عرصه­هاي گوناگون فقه، اخلاق، عقاید، جامعه و حکومت حداقل امور را بیان کرده و تدبیر این امور را به افراد جامعه واگذار کرده است.(سروش، 1385: 84-112) از نگاه این دیگاه دین صرفاً به امور اخروی می­پردازد، از این رو سامان دادن به نظام دنیوی و اجتماعی از عهده دین خارج است و بر این اساس علومی که مسئول سازماندهی نظام اجتماعی است نیز بر عهده دین نیست و دین حداقلیاتی را برای جامعه بیان کرده است و برای بسیاری از علوم نیز هیچ بیانی ندارد.(همان) لازمه رویکرد حداقلی به دین این است که که امور مربوط به دنیا یا به آن حداقل امور را بیان کرده یا اساساً نپرداخته است. زیرا تعلیمات دینی علی‌الاصول برای حیات اخروی جهت‌گیری شده‌اند؛ یعنی برای تنظیم معیشت و سعادت اخروی هستند. (سروش، 1373: 17 ( بر اساس رویکرد حداقلی به دین، تولید علم دینی از اصل منتفی می شود، زیرا دین عمدتاً امور مربوط به آخرت پرداخته و در عرصه های وارد شده نیز حداقل امور را بیان کرده است.

ارزیابی

  • دو مسئله در اینجا قابل طرح است، مسئله اول اینکه: آیا دین حداقل امور را در باب فقه، اخلاق و … بیان کرده است؟ و مسئله دوم اینکه: آیا دین علی الاصول به آخرت پرداخته و سامان بخشیدن به امور دنیوی مانند حکومت ، اقتصاد و … را به بشر واگذار کرده است ؟ اشکال اساسی دیدگاه تصویر ناقص وی از رابطه دنیا و آخرت است. اگر این تصویر درست و مطابق با آموزه های اسلامی بیان شود، در این صورت هر یک از این دو ادعا که مبنای آن تصویر معیوب از رابطه دنیا و آخرت است، مخدوش می شود. خطای اساسی این تفکر این است که مسائل زندگى را مستقل از یکدیگر فرض مى‏كنند؛ زندگى‏ يك‏ واحد است و همه شئونات آن با يكديگر ارتباط دارند، صلاح و فساد در هريك از شئون زندگى در ساير شئون مؤثر است. ممكن نيست اجتماعى مثلاً فرهنگ يا سياست فاسد باشد، اما دينش درست باشد. (مطهری، 1391، ج20: 401 – 402 ) هر یک از افعال، اعمال و ابعاد زندگی انسان می­تواند جنبه الهی داشته باشد و زمینه ساز سعادت انسان شود و یا می تواند در مسیر غیر الهی بکار گرفته شود و انسان دچار شقاوت شود. بر همین اساس اسلام برای جزئیات مسائل زندگی آداب و مناسک دارد. با نگاه کلی به آداب و دستورات جامع و کامل شریعت اسلامی در حوزه های فردی، خانوادگی، سیاسی و اجتماعی، روشن می­شود که در نگاه دینی مرز تفکیک بین دنیا وآخرت به آن معنایی که عده ای از روشنفکران می­گویند وجود ندارد. آخرت باطن دنیا است و حیات دنیوی انسان، آخرت او را می­سازد. رابطه شئونات متکثر حیات مادی، و امر معنوی همانند دو فعل مادی در عرض یکدیگر نیست. بلکه امور معنوی باطن دنیا است. از این رو رویکردی که در صدد تفکیک دنیا از آخرت و جدا کردن شئونات آخرت از دنیا و قرار دادن آخرت در مسائل خاص است اساساً با نگرش دین به رابطه این دو ناسازگار است.
  • معیار حداقلی بودن دین چیست؟ حداقلی یا حداکثری و بودن دین اسلام را باید نسبت به اهداف اصلی آن سنجیده شود. هدف اصلی اسلام هدایت و سعادت انسان است و در این زمینه متون اسلامی حداکثر لازم برای هدایت و سعادت انسان مطرح کرده است. (خسروپناه، 1392: 84) به عبارت دیگر، اسلام برنامه هدایت و به کمال رساندن انسان ها را دارد. این برنامه در جنبه هدایت و کمال انسان ها جامع و کامل است و حداکثر امور لازم را بیان کرده است. اگر غیر از این باشد، نقض غرض بعثت انبیا (علیهم السلام) و هدف ارسال دین است، بنابراین در بحث حداقلی و حداکثری باید ببینیم رسالت دین چیست و مقدار موجود متون دینی دینی برای هدایت و سعادت انسان کفایت می کند یا نه؟ در این مسئله سروش معیاری ذکر نکرده است، مسائل مترتب بر آن نیز نمی تواند دقیق باشد.
  • این ادعا سروش با خاتمیت و کاملیت دین ناسازگار است. خاتم بودن دین و کامل بودن و نیز جاودانه بودن آن با رویکرد حداقل گرایی سازگار نیست. ممکن است گفته شود خاتم بودن دین و کامل بودن آن مربوط به آخرت است اما جواب این اشکال بر اساس رابطه دنیا و آخرت مشخص شد. اما جواب این اشکال بر اساس توضیحی که از رابطه دنیا و آخرت در اشکال اول داده شد، مشخص می شود. اگر دین در حوزه های خاصی محصور کردیم و ادعا شد که در همان حوزه ها نیز حداقل امور را بیان کرده است، در این صورت نمی توان گفت دین جامع و کامل است و نیز نمی توان گفت دین برنامه همه شئونات زندگی انسان که به نوعی با آخرت مرتبط است برنامه ارائه کرده است.
  • جامعیت دین به معنای این نیست که دین تمام مسائل را طرح و حل کرده است. چنانکه سروش معتقد است.(سروش، 1388: 256) بلکه نظام اجتهاد در دین می­تواند فروعات و مستحدثات را بیان کند. در این دیدگاه از نقش استنباط فروعات از اصول غفلت شده است. مطابق روایات دین با بیان کلیات و اصول، استنباط فروع را به عهده ما واگذار کرده است.
منبع
«ارزیابی ادله انکار علم دینی»، فصلنامه مطالعات معرفتی، احمد شه گلی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا